کلمه جو
صفحه اصلی

سلیمانی

فارسی به انگلیسی

[rare] of or like that of solomon

[rare] of or like that of Solomon


فرهنگ فارسی

مانند سلیمان پیامبر بر همه عالم و جن و انس سلطنت کردن .
مولانا سلیمان در خدمت بابر میرزا می بود .

فرهنگ معین

(سُ لِ یا لَ ) (ص نسب . ) ۱ - منسوب به سلیمان . نوعی شمشیر. ۲ - گونه ای سنگ آذرین . از خواص این سنگ آن است که بر اثر سایش و اصطکاک خاصیت فسفرسانس پیدا می کند و روشنی خاص نشان می دهد و چون سختی جالب توجهی دارد جزو سنگ های زمینی و احجار کریمه به شمار می رود،

(سُ لِ یا لَ) (ص نسب .) 1 - منسوب به سلیمان . نوعی شمشیر. 2 - گونه ای سنگ آذرین . از خواص این سنگ آن است که بر اثر سایش و اصطکاک خاصیت فسفرسانس پیدا می کند و روشنی خاص نشان می دهد و چون سختی جالب توجهی دارد جزو سنگ های زمینی و احجار کریمه به شمار می رود؛ حجر سلیمانی ، سنگ سلیمانی . 3 - گونه ای از خرمای سفید است .


لغت نامه دهخدا

سلیمانی. [ س ُ ل َ / ل ِ ] ( حامص ) مانند سلیمان بودن ، چون سلیمان پیامبر بر همه عالم و جن و انس سلطنت کردن :
رخت بربست از آن سلیمانی
چون پری شد ز خلق پنهانی.
نظامی.
من که دیوی شدم بیابانی
چون کنم دعوی سلیمانی.
نظامی.
آگهی از ملک سلیمانیم
دیو ستم کاره چرا خوانیم.
نظامی.
|| ( ص نسبی ، اِ ) سنگی هم هست. ( برهان ) ( آنندراج ). نام قسمی از لعل است که نسبت بشخصی که حافر آن است داده شده. ( جواهرنامه ). گونه ای سنگ آذرین که عبارت از سیلیکات آبدار طبیعی روی است و فرمولش را بصورت زیر میتوان نوشت nH2O و ZnO SIO2 از خواص این سنگ آن است که بر اثر سایش و اصطکاک خاصیت فسفر سانس پیدا میکند و روشنی خاص نشان میدهد و چون سختی جالب توجهی دارد جزو سنگهای زینتی و احجار کریمه بشمار میرود. حجر سلیمانی. سنگ سلیمانی. ( فرهنگ فارسی معین ). || نام نوعی شمشیر. ( نوروزنامه ). || نوعی از خرمای سفید. ( برهان ) ( آنندراج ). خرمایی است پست. ( شرفنامه منیری ). || قسمی کاغذ. ( ابن الندیم ). نام قسمی از کاغذ در قدیم منسوب به سلیمان بن راشد، حکمران خراسان بزمان هارون الرشید. ( یادداشت بخط مؤلف ). || نام دوائی است که بفارسی داراشکنه و در مصر داوءالشعث نامند. ( از تحفه حکیم مؤمن ). || ( ص نسبی ) منسوب است به سلیمان. ( الانساب سمعانی ).

سلیمانی. [ س ُ ل ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان پائین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد. دارای 295 تن سکنه است. آب آن از قنات.محصول آنجا غلات ، بنشن و چغندر. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).

سلیمانی. [ س ُ ل َ] ( اِخ ) دهی است از دهستان عشق آباد بخش فدیشه شهرستان نیشابور. دارای 322 تن سکنه است. آب آن از قنات.محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و کرباس بافی و راه آن ارابه رو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).

سلیمانی. [ س ُ ل َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان طاغنکو بخش فدیشه شهرستان نیشابور. دارای 698 تن سکنه است. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).

سلیمانی. [ س ُ ل َ ] ( اِخ ) مولانا سلیمانی در خدمت بابرمیرزا می بود و بدیهه را روان میگفت و در جواب این مطلع خواجه حافظ که :

سلیمانی . [ س ُ ل َ ] (اِخ ) مولانا سلیمانی در خدمت بابرمیرزا می بود و بدیهه را روان میگفت و در جواب این مطلع خواجه حافظ که :
یاد باد آنکه سر کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود.
این مطلع را گفته :
حال هر نکته بر پیر خرد مشکل بود
آزمودیم بیک جرعه ٔ می حاصل بود.

(از مجالس النفاس ص 21).



سلیمانی . [ س ُ ل َ / ل ِ ] (حامص ) مانند سلیمان بودن ، چون سلیمان پیامبر بر همه عالم و جن و انس سلطنت کردن :
رخت بربست از آن سلیمانی
چون پری شد ز خلق پنهانی .

نظامی .


من که دیوی شدم بیابانی
چون کنم دعوی سلیمانی .

نظامی .


آگهی از ملک سلیمانیم
دیو ستم کاره چرا خوانیم .

نظامی .


|| (ص نسبی ، اِ) سنگی هم هست . (برهان ) (آنندراج ). نام قسمی از لعل است که نسبت بشخصی که حافر آن است داده شده . (جواهرنامه ). گونه ای سنگ آذرین که عبارت از سیلیکات آبدار طبیعی روی است و فرمولش را بصورت زیر میتوان نوشت nH2O و ZnO SIO2 از خواص این سنگ آن است که بر اثر سایش و اصطکاک خاصیت فسفر سانس پیدا میکند و روشنی خاص نشان میدهد و چون سختی جالب توجهی دارد جزو سنگهای زینتی و احجار کریمه بشمار میرود. حجر سلیمانی . سنگ سلیمانی . (فرهنگ فارسی معین ). || نام نوعی شمشیر. (نوروزنامه ). || نوعی از خرمای سفید. (برهان ) (آنندراج ). خرمایی است پست . (شرفنامه ٔ منیری ). || قسمی کاغذ. (ابن الندیم ). نام قسمی از کاغذ در قدیم منسوب به سلیمان بن راشد، حکمران خراسان بزمان هارون الرشید. (یادداشت بخط مؤلف ). || نام دوائی است که بفارسی داراشکنه و در مصر داوءالشعث نامند. (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). || (ص نسبی ) منسوب است به سلیمان . (الانساب سمعانی ).

سلیمانی . [ س ُ ل َ] (اِخ ) دهی است از دهستان عشق آباد بخش فدیشه ٔ شهرستان نیشابور. دارای 322 تن سکنه است . آب آن از قنات .محصول آنجا غلات . شغل اهالی زراعت و کرباس بافی و راه آن ارابه رو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


سلیمانی . [ س ُ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پائین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد. دارای 295 تن سکنه است . آب آن از قنات .محصول آنجا غلات ، بنشن و چغندر. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


سلیمانی . [ س ُ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طاغنکو بخش فدیشه ٔ شهرستان نیشابور. دارای 698 تن سکنه است . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات . شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


فرهنگ عمید

۱. مربوط به سلیمان: انگشتر سلیمانی، مُلک سلیمانی.
۲. مانند سلیمان: حشمت سلیمانی.
۳. (اسم ) (زمین شناسی ) نوعی عقیق.

دانشنامه عمومی

سلیمانی ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
سلیمانی (کرمان)
سلیمانی (فیروزه)
سلیمانی (نیشابور)
سلیمانی (مشهد)
سلیمانیه، کردستان عراق

دانشنامه آزاد فارسی

سُلیمانی
طایفه ای از چادرنشینان کرمان، از طوایف مِهْنی، متشکل از تیره های ابراهیمی، حسینی، خداوردی، علی دادی، علی مرادی، مارکی، محمدی سلیمانی، مشهدی ولی، میرزاخانی، میرزائی عبدالعظیمی، مرکب از ۷۰۸ خانوار. سردسیر این طایفه در بافت و اسفندقه و ساردوئیه و حوزۀ علیای رودخانۀ هلیل رود و گرمسیر آنان در کهنوج و رودبار و بعضی نواحی گرم جیرفت قرار دارد. ریاست این طایفه در سال های اخیر با خانوادۀ امیرشکاری از تیرۀ حسینی بود. بسیاری از اعضای این طایفه در طول قرن گذشته یک جانشین شده و به زراعت اشتغال دارند.

پیشنهاد کاربران

تیره امیدوند معروف به سلیمانی در طایفه خلیلی بیگیوند پلنگ ایل منجزی بهداروند

تیره حاتم وند
طایفه مال احمدی معروف به نه کر تشمال
ایل منجزی بهداروند *بهادروند *
ایل لر بختیاروند

حاتم وند *کرمپور . سلیمانی *

کرم الله خان پسر حاتم خان دوم پسر
سلیمان خان پسر حاتم خان پسر بهرام خان پسر احمد بختیاروند ایلخان پسر
قاسم خان بختیاروند ایلخان پسر
شاه منصور خان بختیاروند ایلخان پسر خلیل خان ایل بیگی بختیاروند ایلخان
*****
************ *************
تیره امیدوند سلیمانی

طایفه خلیلی بیگیوند پلنگ معروف به هفت کر بیگی

امید پسر آدنلی*آنادعلی* از نوادگان دووتلی پسر
امیر رستم خان آقاسی*آقا سلیمان* پسر شاه منصور خان بختیاروند ایلخان

شجرنامه طایفه سلیمانی لر رابر کرمان
کمال
امیر محبت
پسران
قربان*امیر شکار* - میرزاخان
امیر شکار دو همسر داشت از طوایف لر مهنی و ایل لری
پسران امیر شکار
محمد - ابراهیم - حسین - عبدالعظیم - میرزا - مشهدی ولی

دختر امیر شکار با علی داد ازدواج کرد

امیر محبت از سرداران نادرشاه افشار بودند که در جنگ کرنال شرکت کرده بود

تیره ها ( ابراهیمی - حسینی - عبدالعظیمی. محمدی. مشهدی ولی - میرزایی - علی دادی - میرزاخانی )

1 - کمال
2 - امیر محبت
3 - امیر شکار
4 - ابراهیم
5 - ؟
6 - ؟
7 - ؟
8 - ؟
9 - ؟
10 - ؟
11 - ؟
12 - ؟

وارگه سلیمان خلیلی منجزی در پای کوه تیس نعمتی منجزی در دهستان جهانگیری شمالی مسجدسلیمان


سلیمان خان و نعمتی خان خلیلی منجزی چند هکتار زمین به سادات موسوی رانده شده از منطقه عقیلی گتوند فروختند

سلیمان خان خلیلی منجزی
نادعلی
نجف قلی
حسین
( - )
( - )
( - )


کلمات دیگر: