کلمه جو
صفحه اصلی

تکرار


مترادف تکرار : بازگویی، تکریر، واگویی، ازسرگیری، اعاده، تجدید، دوباره کاری، تمرین، مرور، ممارست، بسامد، بازگو کردن، بازگفتن، دوباره انجام دادن، مکرر کردن

برابر پارسی : دوباره گویی، بازگویی، باز کرد، بازگفت

فارسی به انگلیسی

repetition, echo, frequency, iteration, recurrence, reduplicate, reduplication, rehash, reiteration, repeat, restatement

repetition


echo, frequency, iteration, recurrence, reduplicate, reduplication, rehash, reiteration, repeat, repetition, restatement


فارسی به عربی

استعمال , تدریب , تکرار , ممارسة

عربی به فارسی

تکرار , گفتن , بازگو , باز انجام , باز گويي , باز گو , تجديد , اعاده


مترادف و متضاد

practice (اسم)
عادت، عمل، تمرین، ممارست، ورزش، عرف، مشق، تکرار، برزش

rehearsal (اسم)
تمرین، مشق، تکرار، تمرین نمایش

replication (اسم)
دفاع، پاسخ، رونوشت، تکرار، انعکاس، پاسخگویی، تاشدگی

reiteration (اسم)
تصریح، تکرار

frequency (اسم)
تناوب، تکرار، فرکانس، بسامد

frequence (اسم)
تناوب، تکرار، فرکانس، بسامد

renewal (اسم)
تجدید، تکرار، بازنوکنی

repeat (اسم)
تجدید، تکرار، باز گو، باز انجام

duplication (اسم)
نسخه برداری، تکرار، تکثیر، دو نسخه نویسی

repetition (اسم)
تجدید، تکرار، باز گویی، باز گو، اعاده، باز انجام

iteration (اسم)
گفتن، تکرار، باز گویی، باز گو

frequentation (اسم)
تناوب، تکرار

iterance (اسم)
تکرار، باز گویی

tautology (اسم)
تکرار، حشو قبیح، حشو و زوائدی، درست نما

recapitulation (اسم)
تکرار، تکرار رئوس مطالب، تکرار دوره سیر تکامل، تکرار رشد و نمو

reduplication (اسم)
تکرار

reuse (اسم)
تکرار

بازگویی، تکریر، واگویی


ازسرگیری، اعاده، تجدید، دوباره‌کاری


تمرین، مرور، ممارست


بسامد


بازگو کردن، بازگفتن


دوباره انجام‌دادن، مکرر کردن


۱. بازگویی، تکریر، واگویی
۲. ازسرگیری، اعاده، تجدید، دوبارهکاری
۳. تمرین، مرور، ممارست
۴. بسامد
۵. بازگو کردن، بازگفتن
۶. دوباره انجامدادن، مکرر کردن


فرهنگ فارسی

کاری رادوباره کردن، سخنی رادوباره گفتن، مرتبه
۱-( مصدر ) دوباره کردنعملی را دو یا چند مرتبه انجام دادن . ۳ - دوباره گفتن باز گفتن چندبار گفتن یک مطلب . ۳ -( اسم ) دوبارگی تجدید . جمع : تکرارات .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - دوباره کردن . ۲ - دوباره گفتن .

لغت نامه دهخدا

تکرار. [ ت َ ] ( ع مص ) حمله کردن بر کسی و میل نمودن و مهربانی کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ): کر علیه کراً و کروراً و تکراراً؛ عطف و حمل ، یقال : انهزم عنه ثم کر علیه. ( اقرب الموارد ). || بازگردیدن از کسی و بازگردانیدن ، لازم و متعدی است. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || بسیار واگردانیدن. ( زوزنی ). بارها برگردانیدن چیز را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) :
در شعر ز تکرار سخن عیب نباشد
زیرا که خوش آید سخن نغز به تکرار.
ناصرخسرو.
مشقت تأمل و تفکر کشید و رنج تذکار و تکرار تحمل کرد. ( سندبادنامه ص 315 ).
مرا در نظامیه ادرار بود
شب و روز تلقین و تکرار بود.
( بوستان ).

تکرار. [ ت ِ ] ( اِمص ) تکرار بکسر تاء غلط نیست زیرا اسم مصدر تکرار بفتح تاء است ابوالبقاء گوید: التکرار هو مصدر ثلاثی یفید المبالغه کالترداد مصدر رد، عند سیبویه او مصدر مزید اصله التکریر قلب الیاء الفا عند الکوفیه و یجوز کسر التاء فانه اسم من التکرار. ( نشریه دانشکده ادبیات تبریز سال اول شماره 2 ). دوباره و مکرر. || مناقشه و اعتراض. ( ناظم الاطباء ). رجوع به ماده قبل و تکرار کردن شود.

تکرار. [ ت َ ] (ع مص ) حمله کردن بر کسی و میل نمودن و مهربانی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): کر علیه کراً و کروراً و تکراراً؛ عطف و حمل ، یقال : انهزم عنه ثم کر علیه . (اقرب الموارد). || بازگردیدن از کسی و بازگردانیدن ، لازم و متعدی است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بسیار واگردانیدن . (زوزنی ). بارها برگردانیدن چیز را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) :
در شعر ز تکرار سخن عیب نباشد
زیرا که خوش آید سخن نغز به تکرار.

ناصرخسرو.


مشقت تأمل و تفکر کشید و رنج تذکار و تکرار تحمل کرد. (سندبادنامه ص 315).
مرا در نظامیه ادرار بود
شب و روز تلقین و تکرار بود.

(بوستان ).



تکرار. [ ت ِ ] (اِمص ) تکرار بکسر تاء غلط نیست زیرا اسم مصدر تکرار بفتح تاء است ابوالبقاء گوید: التکرار هو مصدر ثلاثی یفید المبالغه کالترداد مصدر رد، عند سیبویه او مصدر مزید اصله التکریر قلب الیاء الفا عند الکوفیه و یجوز کسر التاء فانه اسم من التکرار. (نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز سال اول شماره ٔ 2). دوباره و مکرر. || مناقشه و اعتراض . (ناظم الاطباء). رجوع به ماده ٔ قبل و تکرار کردن شود.


فرهنگ عمید

۱. عملی را دو یا چند مرتبه انجام دادن.
۲. سخنی را دوباره گفتن.
۳. (ادبی ) در بدیع، مکرر آوردن کلمه ای به منظور تٲکید یا غرض دیگر، مانندِ این شعر: باران قطره قطره همی بارم ابروار / هر روز خیره خیره از این چشم سیل بار (عسجدی: ۴۱ ).

دانشنامه عمومی

تکرار از آرایه های ادبی است که به معنی دوباره یا چندباره آوردن واژه ای است، به گونه ای که بتواند بر موسیقی درونی بیفزاید و تأثیر سخن را بیشتر سازد. تکرار بیشتر در اشعار مولوی دیده می شود، پس از مولوی بیشترین میزان تکرار در اشعار حافظ و سعدی است.
(مولانا)
تصدیر نوعی از تکرار است، که در آن واژه ای در آغاز و پایان بیتی دوباره آورده می شود.
(حافظ)

تکرار:هی بار، دوباره یا چند باره، کار و کنشی را دو یا چند بار انجام دادن، سخنی را دوباره گفتن.


بازکار


دانشنامه آزاد فارسی

تکرار (iteration)
فرمول 1.
فرمول 2.
فرمول 3.
فرمول 4.
در ریاضیات، روشی برای حل معادلات، با رشته تقریباتی که به جواب دقیق نزدیک و نزدیک تر می شوند. مثلاً، برای یافتن ریشۀ دوم N، با حدسn۱ شروع و طبق محاسبات زیر عمل می کنیم. (فرمول ۱)، سپس (فرمول ۲)، و (فرمول ۳)، آن گاه (فرمول ۴)، و به همین ترتیب. دنبالۀ ... n۱,n۲ ,n۳, به مقدار دقیق ریشۀ دوم N میل می کند. روش های تکراری، به خصوص برای کار با رایانه ها و ماشین حساب های برنامه پذیر مناسب اند.هر کدام از فرمول ها در تصویر مربوط به خودشان آمده اند:

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تکرار (ابهام زدایی). واژه تکرار ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: قرآن• تکرار در قرآن، از اسلوب های بلاغی قرآن• تکرار سوره اخلاص، تکرار سوره اخلاص، یکی از آداب مرسوم در ختم قرآن• تکرار قصص قرآن، ذکر داستان پیامبران و اقوام آنها در قالب های مختلف• تکرار ارتداد، عواقب تکرار ارتداد در آیات ۱۳۷ و ۱۳۸ سوره نساء• تکرار آیات، ذکر چندباره برخی داستان ها و آیات قرآن کاربردهای دیگر• تکرار (فقه)، انجام دادن عمل بیش از یک بار و دارای کاربردهای مختلف در ابواب فقه• تکرار (ادبی)، مکرر آوردن لفظ توسط شاعر یا نویسنده• تکرار (بدیع)، تکرار یک مطلب، به منظور تقریر و تثبیت آن؛ از انواع فنون بلاغی• تکرار (اسباب اجمال)، ذکر مجدد بخشی از مفاد کلام واحد در لابه لای آن؛ از اسباب اجمال ظاهری آیات
...

[ویکی فقه] تکرار (ادبی). تکرار عبارت است از آن که شاعر یا نویسنده لفظی را مکرر بیاورد.
تکرار عبارت است از آن که شاعر یا نویسنده لفظی را مکرر بیاورد:باران قطره قطره همی بارم ابروار ••• هر روز خیره خیره ازین چشم سیل بارزان قطره قطره، قطره باران شود خجل ••• زان خیره خیره، خیره دل من ز هجر یار (عسجدی)
تکرار در نظم یا نثر
تکرار در نظم یا نثر، در ظاهر نشان دهنده ی ضعف در کار شاعری و نویسندگی است؛ اما در شعر شاعران برجسته این گونه تکرار ها نه تنها دلیل ناتوانی در کار آفرینش هنرمندانه ی کلام و کمبود گوهر کلمه در خزانه ی سرشار خیال و ذوق نیست، بلکه تسلط و توانمندی شاعر را نشان می دهد.
تکرار در کلام فصیح
تکرار در کلام فصیح انواعی دارد؛ برای مدح، وعید، تهدید و استبعاد. مثال قرآنی برای مدح «
والسابقون السابقون اولئک المقربون»، برای تهدید «
الحاقه ما الحاقه» و برای استبعاد «
هیهات هیهات لما توعدون».
تکرار در فرهنگ اصطلاحات
...

[ویکی فقه] تکرار (اسباب اجمال). تکرار (اسباب اجمال)، ذکر مجدد بخشی از مفاد کلام واحد در لابه لای آن؛ از اسباب اجمال ظاهری آیات است.
برخی از دانشمندان اهل سنت گفته اند یکی از اسباب اجمال ظاهری در آیات قرآن "تکرار" است. "تکرار" اتصال کلام را در ظاهر قطع می کند و آیه دچار اجمال می شود؛
← مثالها
۱. ↑ اعراف/سوره۷، آیه۷۵.
فرهنگ نامه علوم قرآنی، برگرفته از مقاله «تکرار (اسباب اجمال)».
...

[ویکی فقه] تکرار (بدیع). تکرار (بدیع)، تکرار یک مطلب، به منظور تقریر و تثبیت آن؛ از انواع فنون بلاغی است.
یکی از بهترین اسلوب های فصاحت و بلاغت و بدایع قرآن صنعت "تکرار" است.
عمده فایده تکرار
عمده فایده تکرار، تقریر و تثبیت مطلب در ذهن و نفس آدمی است. منظور از تکرار، تاکید است، و از سایر انواع تاکید بلیغ تر است؛ مانند: (کلا سوف تعلمون ثم کلا سوف تعلمون).
دیگر فواید تکرار
و اما فواید تکرار در جایگاه های متفاوت عبارت است از:۱. مدح: (والسابقون السابقون اولئک المقربون) ؛۲. وعید و تهدید: (الحاقة ما الحاقة) ؛۳. تعجب: (فقتل کیف قدر ثم قتل کیف قدر) ؛۴. استبعاد: (هیهات هیهات لما توعدون).

[ویکی فقه] تکرار (فقه). انجام دادن عمل بیش از یک بار را تکرار گویند و از آن در اصول فقه، بخش الفاظ و نیز در بسیاری از بابهای فقهی نظیر طهارت، صلات، حج، ظهار، حدود و قصاص به مناسبت سخن رفته است.
تکرار مسح در وضو بدون قصد مشروع بودن، مکروه و با قصد آن، حرام است؛ لیکن وضو را باطل نمی‏کند.

حکم تکرار نماز میّت
تکرار نماز میّت بر یک جنازه بنابر مشهور کراهت دارد مگر آنکه میّت، اهل فضل و کمال باشد که برخی عدم کراهت تکرار را در این فرض قوی دانسته‏اند.

حکم تکرار آیه و سوره در نماز
تکرار آیه در نماز ـ اعم از واجب و مستحب ـ جایز است.
خواندن دو سوره در یک رکعت از نماز (قِران بین دو سوره) بنابر قولی حرام و بنابر قولی دیگر مکروه است؛ لیکن در اینکه تکرار سوره در یک رکعت، قران محسوب می‏شود یا نه اختلاف است.

حکم تکرار خواندن آیه سجده
...

جدول کلمات

دوبارگی

پیشنهاد کاربران

پیاپی

بازکنش/ بازکرد

زیبنده ترین واژه برای تکرار ک در گویش سیستانی نیز کاربرد دارد واکرد میباشد

دوباره کاری ، از سرگیری، دوباره انجام دادن، بازگویی، واگویی، بازگو کردن، بازگفتن،
در ایران باستان پبید ، آم رد، سبدال

مجدد ، باز گرد

باز آمد
با سپاس بیکران از واکاوی اشکان


این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
پَبید ( پهلوی: پْبید )
آمرِد ãmred ( سنسکریت: آمرِدا )
آنْوا ãnvã ( سنسکریت: آنوواهَ )
سَبدال ( سنسکریت: سَبدالَمکارَ )
شامروت ( پهلوی )

دوباره گی

این واژه ایرانی است :
لغت آریایی کر *kar به معنای وقت time است که از آن واژگان زیر را ساخته اند:

کرت ( کر ات=پسوند حالت ) =نوبت - گاه - بار - دفعه

دیگر diti - gar ( دیتی=دومین کر - گر=وقت ) = دومین بار - گاه دوم - وقت دوم

آزگار ( اوس - اوز - آز=جدا - دور - بیرون گار=وقت ) =پیاپی - دمادم - وقت به وقت - بی مکث

( آزمایش=بیرون از سنجش - - - - یک سال آزگار/پیاپی زجر کشید )

روزگار ( روز گار=وقت ) =روزهنگام و شبگار ( شب گار=وقت ) =شب هنگام

تکرار ( دی - تی=دو کر=وقت ار=آورش ) =دیگری را آوردن

ورگاره vargara** ( ور=بر - پیش - نزدیک گار=وقت هـ ) =کشت یا برداشت زودرس در کشاورزی



دانستنی است لغت دیگر در معنای تغییر نیز به کار میرود همانطور که در ازبکستان و قزاقستان لغت o'zgarish اوزگرش ( اوس - اوز - آز=جدا - دور - بیرون گر=گار - کار اش=پسوند ) را در معنای دیگر/بدل/عوض شدن به کار میبرند. ازینرو میتوان لغت اوسگرد سگرد اوزگرد آزگرد هزگرد را همتای لغت تغییر دانست.



پیرسها:

* Dictionary of Khotan - Saka by H. W. Bailey

** jahromi2jahrom. blogfa. com/post - 52. aspx

تکرار: [ اصطلاح بدن سازی ) منظور از تکرار، تعداد دفعاتی است که یک حرکت را انجام می دهید، که معمولا با توجه به نوع تمرینی که انجام می دهید بین ۳ تا ۳۰ متغیر است.
http://fitnessmagazine. ir


واکرد

بازانجام

درود فراوان بر اشکان گرامی و سپاس فراوان از مهرش به میهن


خواهشمند است از تکرار یادداشت های دیگران با نامی تازه پرهیز شود. بویژه بدون نام بردن از نام نویسنده نخست کار درستی نمی باشد.

بَساکردن = تکرار کردن، کاری را چند بار انجام دادن
بَساکُنِش = تکرار، انجام چندباره یک کار
بَساکُنِش پذیر = تکرارپذیر، قابل انجام به صورت چندباره
بساکنش ناپذیر= تکرارناپذیر
بَساسُهیده = تکراری، چند بار تجربه شده، چند بار حس شده

{سُهیدن = حس کردن با حواس پنجگانه}

‏بَس آمَدن/بَسامدن = پدیدار شدن چندباره، تکرار شدن
بس آمد/بسامد = frequency
بس آیش/بَسایش = تکرار شدن ( در حالت اسمی )
بَس آیان/بَسایان = frequent

چندبارهیدنِ/چندبارستن = چندبار کاری را تکرار کردن.
دوبارهین/دوبارستن = باری دیگر کاری را انجامیدن.


کلمات دیگر: