برابر پارسی : چیدمان
دکوراسیون
برابر پارسی : چیدمان
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
آرایش، آراستگی، زینت، زیور، نمایش مناظر
( اسم ) ۱ - فن تزیین صحنه نمایش یا سینما عمل تزیین . ۲ - منظره یک صحنه . ۳ - عوامل تزیینی و اشیای لازم در یک صحنه
( اسم ) ۱ - فن تزیین صحنه نمایش یا سینما عمل تزیین . ۲ - منظره یک صحنه . ۳ - عوامل تزیینی و اشیای لازم در یک صحنه
فرهنگ معین
(دِ کُ یُ ) [ فر . ] (اِ. ) ۱ - عمل تزیین ص حنة نمایش یا سینما. ۲ - منظرة یک صحنه .
لغت نامه دهخدا
دکوراسیون. [ دِ ک ُ یُن ْ ] ( فرانسوی ، اِ ) در اصطلاح نمایشنامه و سینما، فن تزیین صحنه نمایش یا سینما. عمل تزیین. || منظره یک صحنه. || عوامل تزیینی و اشیاء لازم در یک صحنه. ( از فرهنگ فارسی معین ).
فرهنگ عمید
۱. (سینما، تئاتر ) تزئین صحنۀ تئاتر یا سینما.
۲. تزئینات داخلی ساختمان.
۲. تزئینات داخلی ساختمان.
جدول کلمات
چیدمان
پیشنهاد کاربران
اسم. از فرانسه. آذین، آذین بندی. آراستن. آراستن خان و مان و کالا و جز آن. فّن و عخصص و رشته آموزشی. م. و. د.
saman king
کلمات دیگر: