کلمه جو
صفحه اصلی

قدغن


مترادف قدغن : تأکید، تحریم، جلوگیری، ممانعت، ممنوع، منع، نهی، غیرمجاز، قرق

برابر پارسی : نبایست، نبایستی

فارسی به انگلیسی

barred, forbidden, illegitimate, illicit


prohibition, order, injunction, prohibited, forbidden


barred, forbidden, illegitimate, illicit, prohibition, order, injunction, prohibited

فارسی به عربی

امر

مترادف و متضاد

غیرمجاز


قرق


۱. تاکید
۲. تحریم، جلوگیری، ممانعت، ممنوع، منع، نهی
۳. غیرمجاز
۴. قرق


تاکید


تحریم، جلوگیری، ممانعت، ممنوع، منع، نهی


interdict (اسم)
جلوگیری، تحریم، نهی، قدغن، حکم بازداشت، حکم نهی، حکم اداری

prohibition (اسم)
منع، تحریم، ممانعت، ممنوعیت، نهی، قدغن، صدور حکم منع

injunction (اسم)
اتحاد، دستور، نهی، قدغن، حکم بازداشت

forbiddance (اسم)
جلوگیری، بازداشت، منع، ممانعت، ممنوعیت، نهی، قدغن

فرهنگ معین

(قَ دِ غَ ) [ تر. ] (اِ. ) نهی ، منع .

لغت نامه دهخدا

قدغن. [ ق َ دَ غ َ ] ( ترکی ، اِ ) ظاهراً لفظ ترکی است به معنی تأکید و تقید و کنایه از تنبیه ساختن و مانع آمدن از کاری و صاحب مؤید الفضلاء این لفظ را فارسی دانسته. ( آنندراج ).

فرهنگ عمید

ممنوع؛ غیرمجاز.
⟨ قدغن ‌کردن: (مصدر متعدی) ممنوع کردن.


ممنوع، غیرمجاز.
* قدغن کردن: (مصدر متعدی ) ممنوع کردن.

دانشنامه عمومی

قدغن فیلمی به کارگردانی علیرضا داوودنژاد و نویسندگی داوودنژاد و ایرج مطلبی محصول سال ۱۳۵۷ است.
داوود رشیدی
پرویز فنی زاده
مرتضی عقیلی
مهناز داوودنژاد
حسین ملکی
علی عسگری
زرینه
فتحعلی اویسی
تقی رضایی

جدول کلمات

ممنوع

پیشنهاد کاربران

ناروا

محجر

شیزیک
که ایرانی واژه ممنوع هستس

نبایستی، نمیبایست، نباید، جلوگیری کردن


کلمات دیگر: