مترادف قدغن : تأکید، تحریم، جلوگیری، ممانعت، ممنوع، منع، نهی، غیرمجاز، قرق
برابر پارسی : نبایست، نبایستی
barred, forbidden, illegitimate, illicit
prohibition, order, injunction, prohibited, forbidden
غیرمجاز
قرق
۱. تاکید
۲. تحریم، جلوگیری، ممانعت، ممنوع، منع، نهی
۳. غیرمجاز
۴. قرق
تاکید
تحریم، جلوگیری، ممانعت، ممنوع، منع، نهی
ممنوع؛ غیرمجاز.
〈 قدغن کردن: (مصدر متعدی) ممنوع کردن.