مترادف گروی : ضمانت، وثیقه
گروی
مترادف گروی : ضمانت، وثیقه
فارسی به انگلیسی
strike
pledged
deposit, pawn, pledge
فارسی به عربی
تامین
فرهنگ اسم ها
اسم: گروی (پسر) (فارسی)
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر زره از سپاهیان افراسیاب تورانی
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر زره از سپاهیان افراسیاب تورانی
مترادف و متضاد
گرفتاری، اطمینان، گستاخی، خود رایی، خود سری، تعهد، تضمین، بیمه، ضمانت، قید، پشت گرمی، خاطرجمعی، وثیقه، گروی، دلگرمی
ضمانت، وثیقه
فرهنگ فارسی
ژول وکیل دادگستری و سیاستمدار فرانسوی ( و . مون سو ودری ۱۸٠۷ - ف. ۱۸۹۱م . ) . وی از سال ۱۸۷۹ تا ۱۸۸۷ رئیس جمهور فرانسه بود .
( صفت ) چیزی که به گرو داده شده مرهون رهین گروگان .
( صفت ) چیزی که به گرو داده شده مرهون رهین گروگان .
لغت نامه دهخدا
گروی. [گ ِ رُ ] ( ص نسبی ) شیئی که به گرو داده شده. چیزی که به مورد رهن سپرده شده. مال مرهونه. رهین. رهینه. مرهون. مُرتَهَن. ( منتهی الارب ). رجوع به گِرَو شود.
گروی. [ گ ُ ] ( اِخ ) نام یکی از خویشان افراسیاب است که در کشتن سیاوش مکرها کرد و حیله ها انگیخت و او را گروی زره نیز گویند. ( برهان ) ( آنندراج ). رجوع به فهرست ولف شود :
نهادند پس گیو را با گروی
که همزور بودند و پرخاشجوی.
گروی.[ گ ِ رِ ] ( اِخ ) ژول. وکیل دادگستری و سیاستمدار متولد در من سوودری ( 1807 - 1891م. ) سومین رئیس جمهوری فرانسه که از سال 1879 تا 1887 این سمت را داشت.
گروی. [ گ ُ ] ( اِخ ) نام یکی از خویشان افراسیاب است که در کشتن سیاوش مکرها کرد و حیله ها انگیخت و او را گروی زره نیز گویند. ( برهان ) ( آنندراج ). رجوع به فهرست ولف شود :
نهادند پس گیو را با گروی
که همزور بودند و پرخاشجوی.
فردوسی.
و رجوع به گروی زره شود.گروی.[ گ ِ رِ ] ( اِخ ) ژول. وکیل دادگستری و سیاستمدار متولد در من سوودری ( 1807 - 1891م. ) سومین رئیس جمهوری فرانسه که از سال 1879 تا 1887 این سمت را داشت.
گروی . [ گ ُ ] (اِخ ) نام یکی از خویشان افراسیاب است که در کشتن سیاوش مکرها کرد و حیله ها انگیخت و او را گروی زره نیز گویند. (برهان ) (آنندراج ). رجوع به فهرست ولف شود :
نهادند پس گیو را با گروی
که همزور بودند و پرخاشجوی .
و رجوع به گروی زره شود.
نهادند پس گیو را با گروی
که همزور بودند و پرخاشجوی .
فردوسی .
و رجوع به گروی زره شود.
گروی . [گ ِ رُ ] (ص نسبی ) شیئی که به گرو داده شده . چیزی که به مورد رهن سپرده شده . مال مرهونه . رهین . رهینه . مرهون . مُرتَهَن . (منتهی الارب ). رجوع به گِرَو شود.
گروی .[ گ ِ رِ ] (اِخ ) ژول . وکیل دادگستری و سیاستمدار متولد در من سوودری (1807 - 1891م .) سومین رئیس جمهوری فرانسه که از سال 1879 تا 1887 این سمت را داشت .
جدول کلمات
رهنی
پیشنهاد کاربران
رهنی، ضمانت، وثیقه
کلمات دیگر: