قرمز کردن
فارسی به انگلیسی
to make red, to redden, to roast brown, crimson, incarnadine
crimson, incarnadine
فارسی به عربی
تدفق , قرمزی
مترادف و متضاد
سرخ شدن، خیط و پیت کردن، قرمز کردن، بطور ناگهانی غضبناک شدن، بهیجان امدن، چهره گلگون کردن، ابریزمستراح را باز کردن، اب را با فشار ریختن
قرمز کردن
سرخ کردن، قرمز کردن، قرمز شدن
قرمز کردن، گل اخری زدن به
کلمات دیگر: