فروگذار کردن
فارسی به انگلیسی
neglect, scrimp
فارسی به عربی
اهمال
مترادف و متضاد
سر خوردن، رد شدن، تصور کردن، شکست خوردن، موفق نشدن، قصور ورزیدن، ورشکستن، واماندن، در ماندن، خیط و پیت شدن، فروگذار کردن، عقیم ماندن
فروگذار کردن، غفلت کردن، مسامحه کردن
انداختن، حذف کردن، از قلم انداختن، فروگذار کردن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) کوتاهی کردن ( بیشتر به صورت منفی استعمال می شود ) مضایقه کردن .
فرهنگ معین
( ~ . گُ. کَ دَ ) (مص ل . ) کوتاهی کردن ، مضایقه کردن .
لغت نامه دهخدا
فروگذار کردن. [ ف ُ گ ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) کوتاهی کردن. تساهل.خودداری از انجام کاری. مقابل برگزار کردن. ( از یادداشتهای مؤلف ). رجوع به فروگذار و فروگذاردن شود.
پیشنهاد کاربران
spare
بی توجهی کردن
کلمات دیگر: