کلمه جو
صفحه اصلی

فرقه


مترادف فرقه : جماعت، جمع، جمعیت، حزب، دسته، صنف، طایفه، طبقه، فریق، گروه

برابر پارسی : گروه، دسته، تیره، رسته

فارسی به انگلیسی

communion, cult, denomination, faction, persuasion, sect, caste

sect, caste


cult, denomination, faction, persuasion, sect


فارسی به عربی

بدعة , طائفة , فئة

عربی به فارسی

بند و زنجير , تسمه يا بند مخصوص محکم کردن , نوار , لولا , ارکستر , دسته ء موسيقي , اتحاد , توافق , روبان , باند يا بانداژ , نوار زخم بندي , متحد کردن , دسته کردن , نوار پيچيدن , بصورت نوار در اوردن , با نوار بستن , متحد شدن


مترادف و متضاد

party (اسم)
طرف، فرقه، قسمت، جمعیت، دسته، مهمانی، بزم، سور، یارو، بخش، فئه، حزب، دسته همفکر، دسته متشکل

addiction (اسم)
خو گرفتگی، عادت، اعتیاد، اعتیاد دادن، میل، تمایل، خوی، طبع، فرقه

sect (اسم)
فرقه، قسمت، دسته، بخش، مذهب، حزب، دسته مذهبی، مکتب فلسفی

faction (اسم)
فرقه، انجمن، دسته بندی، نفاق، حزب

جماعت، جمع، جمعیت، حزب، دسته، صنف، طایفه، طبقه، فریق، گروه


فرهنگ فارسی

طایفه، گروه، دستهای ازمردم
( اسم ) دسته گروه طایفه .
پراکنده گیاه . ارض فرقه : زمین پراکنده گیاه .

فرهنگ معین

(فِ رْ قِ ) [ ع . فرقة ] (اِ. ) دسته ، گروه ، طایفه . ج . فرق .

لغت نامه دهخدا

فرقة. [ ف َ رِ ق َ ] (ع ص ) پراکنده گیاه : ارض فَرِقة؛ زمین پراکنده گیاه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).


فرقة. [ ف ِ ق َ ] (ع اِ) خیک نیک پر که تا قدری از آن فارغ نکنند دوغ زدن نتوانند. || گروه مردم . ج ، فِرَق . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ، افارقة. جج ، افراق . جمع جمعالجمع، افاریق . (از منتهی الارب ). جمع در شعر به صورت افارق ، افراق و افاریق آمده است . (اقرب الموارد) :
فوج علما فرقه ٔ اولاد رسول اند
و امروز شما دشمن و ضد علمائید.

ناصرخسرو.


خلق هفتادوسه فرقه کرده هفتادوسه حج
انسی و جنی و شیطان و مسلمان دیده اند.

خاقانی .


فرقه ای که از دین عاطل باشند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
- فرقه زدن ؛ راه گروهی را رفتن و اصطلاحاً در معنی فسق و فجور و منهیات به کار رود.

فرقة. [ ف ُ ق َ ] (ع اِمص ) جدائی . اسم است مفارقت را. (منتهی الارب ). اسم به معنی افتراق . (اقرب الموارد). فرقت . رجوع به فرقت شود.


فرهنگ عمید

دسته ای از مردم، طایفه، گروه.

دانشنامه عمومی

کلمه فرقه به شکلی که امروزه استفاده می شود، عبارتی برای اشاره به جنبش های نوپدید دینی یا سایر گروه هایی است که اعتقادات آن ها یا رفتارهایشان از نظر عموم مردم غیرعادی یا غریب محسوب می شود.از لغت فرقه به عنوان ابزاری برای تخریب علیه گروه هایی استفاده می شود که اعتقادات یا رفتارهایی غیر منطقی دارند، بدون آن که تعریف دقیق و ثابتی از کلمه فرقه ارائه شود.فرقه ها در دهه ۱۹۳۰ مورد توجه تحقیقات علوم اجتماعی در حوزه مطالعه رفتارهای مذهبی قرار گرفتند.این گروه ها مورد انتقاد جریان غالب مسیحیت قرار داشتند چرا که اعتقاداتشان با قرائت رسمی مسیحیت متفاوت بود. در دهه ۱۹۷۰ جنبش های ضد فرقه ای به وجود آمدند.پیدایش جنبش های ضد فرقه ای تا حدودی محصول اعمال خشونت آمیز و رفتارهای مجرمانه ای بود که توسط اعضای برخی از فرق صورت گرفته بود. برخی از مدعیات جنبش های ضد فرقه ای مورد تردید محققان قرار گرفت که بعدها به مناقشات بیشتر در این خصوص منجر شد.رفتارهای تبعیض آمیز علیه اعضای فرقه ها در برخی کشورها موضوعی دنباله دار بوده است. به طور مشابه مسائل مرتبط با فرقه های آخرالزمانی و همچنین فرقه های مخرب هم به شکل ممتد مورد توجه بوده است. دولت ها سیاست های مختلفی را در قبال فرقه ها پیگیری کرده اند. طیف این سیاست ها از تحمل و مدارا تا برخورد خصم آمیز کشیده شده است. نوع برخورد دولت ها با فرق نیز از جمله مسائل مناقشه برانگیز بوده است.لغت فرقه در ابتدا برای تشریح گروهی از مردم استفاده می شد که خدایی را می پرستیدند. این لغت اولین بار در قرن هفدهم و برای اشاره به بیعت و عهد بستن با یک خدا استفاده شد. این لغت از معادل فرانسوی آن culte با ریشه لاتین cultus به معنای پرستش و صفت cultus به معنای ماوی، پرورش دهنده، پرستیده شده آمده است که از فعل colere به معنای رسیدگی کردن یا پرورش دادن مشتق شده است.
سریال سارق روح
مفهوم فرقه در سال ۱۹۳۲ و توسط جامعه شناس آمریکایی هاوارد بوکر و به عنوان نسخه کامل شده ای از تیپ شناسی کلیسا-فرقه ارائه شده توسط متخصص الاهیات آلمانی ارنست ترولتش، به دسته بندی های جامعه شناسان وارد شد. هدف ترولتش این بود که بین سه رفتار مذهبی تفکیک قائل شود، کلیسا (دین)، مذهب (زیرشاخه های یک دین) و عرفان. بوکر از دو گروه اول ترولتش چهار دسته استخراج کرد به این ترتیب که کلیسا را به دو گروه کلیسای مسیحی (به معنای یک واحد کلی) و مذاهب (به معنای زیر شاخه های مسیحیت مثل کاتولیک، ارتدوکس و …)، و مذهب را به دو گروه اقلیت (به معنای انشعاب مذهبی از شاخه اصلی) و فرقه تقسیم کرد.تعریف بوکر از فرقه معادل تعریف ترولتش از عرفان بود با مفهوم گروه های کوچک دینی فاقد سازماندهی، که بر شخصی بودن اعتقادات تأکید دارند.بعدها تقسیم بندی هایی بر اساس این دسته بندی شکل گرفت، با تأکید مضاعف بر فرقه ها به عنوان گروه های مذهبی انحرافی که «دریافت ها شخصی خود را خارج از فرهنگ قالب مذهبی مطرح می کنند».اعتقاد غالب بر این است که این اتفاق به تنش های شدید بین این گروه و فرهنگ عمومی جامعه ای که گروه در آن قرار دارد، منجر می شود. این همان اتفاقی است که در خصوص اقلیت های مذهبی نیز رخ می دهد.جامعه شناسان معتقدند که بر خلاف اقلیت های مذهبی که محصول یک انشعاب مذهبی هستند و از این رو پیوستگی خود را با اعتقادات و رفتارهای سنتی حفظ می کنند، فرقه ها به شکل ناگهانی و پیرامون عقاید و مناسک بدیع شکل می گیرند.
در سال های دهه ۱۹۴۰، مخالفت های طولانی مدت برخی از شاخه های مسیحیت در مقابل غیر مسیحیان یا کسانی که کافرمرتد، مسیحی جعلی یا اختلاطی محسوب می شدند، در حرکتی به نام جنبش مسیحی ضد فرقه ایمستقر در آمریکا منجر شد. از نظر آن هایی که عضو این جنبش بودند، همه گروه های مذهبی که مدعی مسیحیت بودند اما خارج از دایره مسیحیت ارتدوکس پنداشته می شدند، فرقه محسوب می شدند.فرقه های مسیحی جنبش های نوپدید دینی بودند که پس زمینه ای از مسیحیت داشتند اما از نگاه سایر کلیساها دارای عقاید انحرافی محسوب می شدند.محقق مسیحی والتر مارتین کتابی تأثیرگذار به نام پادشاهی فرقه ها منتشر کرد و در آن فرقه های مسیحی را به این شکل تعریف کرد که آن ها کسانی هستند که به جای پیروی از قرائتی از انجیل که مورد قبول جریان اصلی مسیحیتاست، دنباله روی نظرات شخصی یک نفر شده اند. او از گروه هایی چون کلیسای عیسی مسیح قدیسین آخرالزمان، مسیحیت علمی، شاهدان یهوه، جهانی سازی توحید و یگانگی به عنوان مصادیق این موضوع یاد می کند.در اوایل دهه ۱۹۷۰، جنبشی سکولار علیه گروه های فرقه ای شکل گرفت. سازمان هایی که جنبش ضد فرقه (ACM) را به راه انداختند اغلب خانواده های کسانی بودند که دین خود را با پیوستن به این فرقه ها تغییر داده بودند. این خانواده ها بر این اعتقاد بودند که عزیزانشان به خواست خودشان قادر به ایجاد تغییرات چندانی در زندگیشان نیستند. برخی از روانشناسان و جامعه شناسانی که در این حوزه کار می کردند، دلیل این نظر خانواده ها را این می دانستند که از روش های شستشوی مغزی برای وفادار نگاه داشتن اعضای فرقه ها استفاده شده بود.این ایده که فرقه ها اعضای خود را شستشوی مغزی می دادند به یک تم واحد منتقدان فرقه ها تبدیل شد. حتی در لایه های افراطی تر جنبش ضد فرقه از تکنیک هایی موسوم به برنامه زدایی اجباری اعضای فرقه ها به عنوان روشی مرسوم یاد می شد.در رسانه های ارتباط جمعی و در بین عموم مردم لغت فرقه مفهوم ضمنی منفی پیدا کرد. این لغت یادآور اقداماتی چون آدم ربایی، شستشوی مغزی، سوءاستفاده روانی، سوءاستفاده جنسی و سایر رفتارهای مجرمانه و نیز کشتار جمعی بود. هم زمان با این که وجود اکثر این کیفیات منفی فقط در تعداد خیلی اندکی از گروه های نوپدید دینی به شکل مستند اثبات شده بود، فرهنگ عمومی اغلب آن را بر روی هر گروه مذهبی که به عنوان منحرف محسوب می شود بسط می دهد، هرچند که فعالیت آن ها صلح آمیز و قانونمند باشند.منتقدان سکولار فرقه ها، مثلاً اعضای جنبش ضد فرقه، تمایل به این دارند که فرقه را به عنوان گروهی تعریف کنند که گرایش به دستکاری، استثمار یا کنترل اعضایشان دارند. فاکتورهای ویژه ای که برای رفتارهای فرقه ای برشمرده می شوند عبارتند از، کنترل ذهنی اعضا از طریق دستکاری ساختار ذهنی و به شکل اقتدارگرایانه، ساختار کمونی (ایزوله شده از جهان خارج) و توتالیتر، تبلیغ ایدئولوژیک شدید، برنامه های سیستماتیک تلقین، و بقا در طبقه متوسط جامعه.رسانه ها بلافاصله به دنبال جریان به وجود آمده به راه افتادندو دانشمندان علوم اجتماعی که هوادار جریان ضد فرقه بودند (و معمولاً هم روانشناس بودند) مدل های پیچیده تری را برای شستشوی مغزی معرفی نمودند.همزمان با این که برخی از روانشناسان پذیرای چنین تئوری هایی بودند، جامعه شناسان نسبت به قابلیت این تئوری ها در توضیح دادن چرایی پیوستن به جنبش های نوپدید دینی مشکوک بودند.در اواخر دهه ۱۹۸۰ روانشناسان و جامعه شناسان شروع به کنار گذاشتن تئورهایی چون شستشوی مغزی و کنترل ذهن کردند. هرچند آن ها ممکن است معتقد باشند که مکانیزم های کمتر اجباری برای تأثیرگزاری بر ذهن اعضای این گروه ها وجود دارد، با این حال به این نتیجه رسیدند که عضویت در جنبش های نوپدید دینی در اصل محصول یک انتخاب آگاهانه و منطقی است.
به مرور اغلب جامعه شناسان و محققان دینی نیز شروع به کنار گذاشتن لغت فرقه نمودند، چرا که تداعی گر مفاهیم منفی در اذهان عمومی بود. برخی هوادار استفاده از لغات جدیدی چون جنبش نوپدید دینی، دین جایگزین یا دین جدید برای اغلب گروه هایی بودند که از آن ها به عنوان فرقه یاد می شد.اما کماکان هیچ کدام از این اصطلاحات چندان موفقیتی در جا افتادن در فرهنگ عمومی یا رسانه ها پیدا نکردند. دیگر محققان سعی دارند که لغت فرقه را از گرو این مناقشات آزاد کرده تا آن را به عنوان یک مفهوم خنثی برای گفتمان های علمی به کار بگیرند.محققان تخمین می زنند که تعداد جنبش های نوپدید دینی، که برخی از آن ها (و نه همه شان) برچسب فرقه خورده اند، در سراسر جهان به ده ها هزار گروه می رسد. ریشه بسیاری از این گروه ها در آسیا یا آفریقا قرار دارد. اکثریت غالب این گروه ها تعداد انگشت شماری عضو دارند. شمار اعضای برخی از آن ها به هزاران تن می رسد و فقط تعداد معدودی بیش از یک میلیون عضو دارند.در سال ۲۰۰۷ یک محقق دینی به نام ایلیا سیگلر این گونه نظر داد که هرچند عقاید هیچ کدام از جنبش های نوپدید دینی به عقیده غالب در هیچ کدام از کشورها تبدیل نشده است اما بسیاری از مفاهیمی که اولین بار توسط آن ها ارائه می گردد (که اغلب به عنوان ایده های عصر جدید شناخته می شوند) به بخشی از فرهنگ غالب جهانی تبدیل شده اند.
فرقه (نشان شناسی). فرقه (انگلیسی: Order) عضویت شخص در یکی از فرقه های شهسواری یا نظامی را بازتاب می دهد.

گروه، دسته.


دانشنامه آزاد فارسی

فِرقه (sect)
گروهی کوچک از پیروان یک ایدئولوژی که معمولاً ماهیتی مذهبی دارد و ممکن است از گروهی بزرگ تر منشعب شود و غالباً مدعی دسترسی انحصاری به حقیقت یا رستگاری است. فرقه ها معمولاً گروه هایی به شدت بسته اند. تعبدی سخت گیرانه، سرسپردگی محض به شیوه های رفتاری خاص و روابط بسیار نزدیک شخصی درپیش می گیرند. در برخی موارد نیز تا حد پس زدنِ روندِ رایج در جامعه از هر جهت ، ازجمله دلبستگی ها، نام ها، دارایی ها، و تعلقاتِ خانوادگی ، پیش می روند. بیشتر فرقه ها کم دوام اند، زیرا یا آنچه درپی تحقق آن اند منسوخ می شود و اعضای فرقه به جریان غالب در جامعه بازمی گردند یا این که موفق می شوند تمایلات خود را در جامعه گسترش و رواج دهند، و مآلاً به بخشی از جریان غالب در جامعه تبدیل شوند. مسیحیت ابتدا در قالب فرقۀ مذهبی کوچکی در فلسطین، در زمان استیلای رومیان بر آن جا، پا گرفت.

فرهنگ فارسی ساره

دسته، گروه


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] فرقه ازحیث لغت، معنی گروه و دسته را می دهد و فریق، گروه جدا شده از دیگران است.
فرقه در آیات قرآن نیز به معنی گروه و دسته است. در سوره شوری، آیه۷ چنین بیان می کند:
«فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ»؛ گروهی در بهشت وگروهی در جهنم هستند.
همچنین در سوره توبه، آیه ۱۲۲ آمده است: « فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّین »؛
چرا از هر گروه دسته‏ای برای تفقّه در دین کوچ نمی کنند.

فرقه حق و فرقه های باطل
پیروان راستین پیامبر کسانی اند که از هر گونه تحریف و تغییر و بدعت و انحراف از اصول تعلیمات آن حضرت بر کنار ماندند و در همان گروهی باقی ماندند که پیامبر به آن مبعوث شد، به همین جهت در حدیثی که از امام علی علیه السلام نقل شده فرموده اند:
«والذی نفسی بیده لتفترقن هذه الأمة علی ثلاثة وسبعین فرقة کلها فی النار الا فرقة وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُون و هذه التی تنجو من هذه الامة»؛ سوگند به آن کس که جانم بدست او است این امت به هفتاد و سه فرقه تقسیم می‏شوند که همه در دوزخند جز یک گروه که خداوند در آیه «و مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ ... » به آنها اشاره کرده است. تنها آنها، اهل نجاتند.

← تبیین عدد ۷۳
۱. ↑ شوری/سوره۴۲، آیه۷.
...

[ویکی اهل البیت] فرقة در لغت به معنی گروه مردم است و البته به معنای جدا کردن نیز آمده و جمع آن فِرَق بیان گردیده است.
وما کان المؤمنون لینفروا کافّة، فلولا نفر من کلّ فرقة طائفةٌ لیتفقّهوا فی الدین... : نسزد که مؤمنان همگی به جهاد کوچ کنند، چرا از هر گروهی بخشی برای جهاد وبخشی نزد رسول (ص) نمانند که به احکام دین آگاه گشته هنگامی که به نزد قوم و قبیله خویش باز گردند به آنها بیاموزند، باشد که از گناه و خلاف دوری جویند.
پیغمبر اکرم (ص) فرمود: زودا که امتم به هفتاد و سه فرقه پراکنده گردند وفریبنده تر وخطرناکتر بر امتم آن فرقه باشد که مسائل را به رأی خویش قیاس کنند و حرام را حلال و حلال را حرام نمایند.
در حدیث دیگر از آن حضرت آمده که فرمود: بر امت من همان آید که بر بنی اسرائیل آمد، آنها هفتاد و دو فرقه شدند و امت من به هفتاد و سه فرقه متفرق گردند، وهمه اینها اهل آتش باشند جز یک فرقه و آن همان فرقه ای است که بر طریقه من و اهلبیت من باشند.

[ویکی الکتاب] معنی فِرْقَةٍ: گروه - قسمت
معنی شِیَعِ: فرقه ها (جمع شیعه)
معنی شِیعَةٍ: فرقه - مردمی که پیرو غیر خود باشند ، و دنبال او به راه بیفتند یا جماعتی که یکدیگر را بر امری یاری دهند ، و یا همه پیرو یک عقیده باشند
ریشه کلمه:
فرق (۷۲ بار)

واژه نامه بختیاریکا

بار. مثلاً یَه فرقه یعنی یک بار

جدول کلمات

شاخه

پیشنهاد کاربران

فُرقة=جدایی

در پهلوی " ریستگ " برابر فرهنگ کوچک زبان پهلوی از مکنزی و برگردان بانو مهشید میرفخرایی.

واژه فرقه از پرغ ایرانی می آید:



واژگان سنسکریت زیرین نشان میدهند para به معنای سواگونگی جداگونگی با واژه پارسی پرغ ( درعربی فرق ) همریشه است.



परजन parajanaآدمی دیگر - جان دیگر=

परकीय parakiyaکسی دیگر=


प्रगत pragata=جدا - کنار - سوا



فرقه SECT :[اصطلاح جامعه شناسی] جنبش مذهبی که از آیین رسمی جدا می شود.
منبع https://rasekhoon. net


جماعت، جمع، جمعیت، حزب، دسته، صنف، طایفه، طبقه، فریق، گروه، شاخه، سنخ

گروهبندی

* فریق
مردم بیشتر از فرقه. ج، افرقا، افرقة، فُرُق، فروق. چه بسا �فرق � به معنی جماعت به کار رود چه کم و چه بسیار باشد. ( از اقرب الموارد ) . گروه. ( ترجمان علامه ٔ جرجانی ) :
خر کمیز خر ببوید بر طریق
مشک چون عرضه کنم بر این فریق.
مولوی.
گفتم میان عابد و عالم چه فرق بود
تا اختیار کردی از آن این فریق را؟
سعدی.


کلمات دیگر: