مترادف فشرده : مجمل، متراکم، محکم
فشرده
مترادف فشرده : مجمل، متراکم، محکم
فارسی به انگلیسی
pressed, squeezed, condensed, compressed
compressed, concise, conspectus, summary, sententious
فارسی به عربی
عثرة , میثاق , هائل
مترادف و متضاد
متراکم، محکم، فشرده
متراکم، فشرده، چگالیده، تغلیظ شده، منقبض شده
مختصر، مجمل، چکیده، کوتاه، فشرده، موجز
فشرده
فشرده
فشرده
فشرده، فشاری، هم فشارنده، مایه تراکم
مجمل
محکم
۱. مجمل
۲. متراکم
۳. محکم
فرهنگ فارسی
← پِرِسی
لغت نامه دهخدا
فشرده. [ ف َ / ف ِ ش ُ دَ / دِ ] ( ن مف ) فشارداده شده و افشرده شده. ( ناظم الاطباء ). افشرده. ( فرهنگ فارسی معین ).
فرهنگستان زبان و ادب
[مهندسی بسپار، مهندسی مواد و متالورژی] ← پِرِسی
واژه نامه بختیاریکا
تِلنیدِه
تپنیدِه
تپنیدِه
جدول کلمات
متراکم
پیشنهاد کاربران
Intensive
تنگِ هم
کلمات دیگر: