مترادف کرارا : بارها، به دفعات، به کرات، مکرراً
کرارا
مترادف کرارا : بارها، به دفعات، به کرات، مکرراً
فارسی به انگلیسی
repeatedly
فارسی به عربی
فی اغلب الاحیان
مترادف و متضاد
خیلی زیاد، بسی، غالبا، بارها، کرارا، غالب اوقات، خیلی اوقات، بکرات
زود زود، غالبا، بارها، مکررا، کرارا
فرهنگ فارسی
مکررا بتکرار بکرات : [ کرارا تجربه کرده ایم ] . توضیح : باین معنی در کتب معتبر عرب نیامده است .
چوب زیرین در . چوب آستانه در
چوب زیرین در . چوب آستانه در
فرهنگ معین
( کراراً ) (کِ رَ نْ ) [ ازع . ] (ق . ) مکرراً، به تکرار، به کرامت .
لغت نامه دهخدا
کرارا. [ ک ُ ] ( اِ ) چوب زیرین در. چوب آستانه در. کرار. || زمینی که برای زراعت آماده ساخته و اطراف آن را بلند کرده باشند. ( ناظم الاطباء ). کُرار. رجوع به کُرار شود.
( کراراً ) کراراً. [ ک ِ رَن ْ ] ( از ع ، ق ) باربار. چندین بار. ( ناظم الاطباء ). بتکرار. بکرات. مکرراً. ( فرهنگ فارسی معین ) . به دفعات.
( کراراً ) کراراً. [ ک ِ رَن ْ ] ( از ع ، ق ) باربار. چندین بار. ( ناظم الاطباء ). بتکرار. بکرات. مکرراً. ( فرهنگ فارسی معین ) . به دفعات.
کرارا. [ ک ُ ] (اِ) چوب زیرین در. چوب آستانه ٔ در. کرار. || زمینی که برای زراعت آماده ساخته و اطراف آن را بلند کرده باشند. (ناظم الاطباء). کُرار. رجوع به کُرار شود.
کلمات دیگر: