کلمه جو
صفحه اصلی

قریه


مترادف قریه : آبادی، ده، دهات، دهکده، دیه، رستاق، روستا، قصبه

برابر پارسی : روستا، دهکده

فارسی به انگلیسی

village

فارسی به عربی

قریة

عربی به فارسی

دهکده , دهي که در ان کليسا نباشد , نام قهرمان ونمايشنامه تراژدي شکسپير , روستا , ده , قريه


مترادف و متضاد

village (اسم)
قصبه، دهکده، ده، روستا، قریه

فرهنگ فارسی

ده، روستا، آبادی بزرگ باخانه های بسیارومزارع
( اسم ) ۱ - ده روستا : و از آنجا روان شده بقرب قریه آدینه مسجد نزول فرمود ۲ - شهری کوچک جمع : قری .
یکی از مشهورترین روستاهای یمامه است که در جنگ مسیلمه و خالد بن ولید در صلح خالد بن ولید در نیامد .

فرهنگ معین

(قَ یِ ) [ ع . قریة ] (اِ. ) ۱ - ده ، دهکده . ۲ - شهر. ج . قری .

لغت نامه دهخدا

قریه. [ ق َرْ ی َ / ی ِ ] ( از ع ، اِ ) ده. دیه. دهکده. || شهر. || هر جائی که مسکن و مأوای مردمان باشد و دارای بناهای چندی بود متصل و پیوسته به هم. ج ، قری. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

قریه. [ق َرْ ی َ ] ( اِخ ) یمامه را گویند. ( معجم البلدان ).

قریه . [ ق َرْ ی َ / ی ِ ] (از ع ، اِ) ده . دیه . دهکده . || شهر. || هر جائی که مسکن و مأوای مردمان باشد و دارای بناهای چندی بود متصل و پیوسته به هم . ج ، قری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).


قریه . [ق َرْ ی َ ] (اِخ ) یمامه را گویند. (معجم البلدان ).


قریة. [ ق َ ری ی َ ] (ع اِ) چوب دستی و عصا. || چوبهای سوراخ دار که در آن سرستون خانه را گذارند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || چوب بادبان کشتی که در پهنای بالای آن باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || چوب بالای هودج . || فراهم آمدنگاه خاک موران . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).


قریة. [ ق ِ ری ی َ ] (ع اِ) چینه دان مرغان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).


قریة. [ ق ُ رَی ْ ی َ ] (اِخ ) جائی است مشهور در جبل طی . امرءالقیس گوید :
تبیت لبونی بالقریة اُمَّناً
و أسرحها غبا بأکناف حائل .

(معجم البلدان ).



قریة. [ ق ُ رَی ْ ی َ ] (اِخ ) موضعی است در نواحی مدینه که در شعر ابن هرمه از آن یاد شده است . ج ، قریات . (از معجم البلدان ).


قریة. [ ق ُ رَی ْ ی َ ] (اِخ ) نام دو محله است در بغداد، یکی از آن دو در حریم دارالخلاف است ، و آن دارای محله ها و بازار بزرگی است و خود مانند شهری است در جانب غربی بغداد مقابل پایاب (مشرعه ٔ) بازار مدرسه ٔ نظامیه . (معجم البلدان ).


قریة. [ ق ُ رَی ْ ی َ ] (ع اِ مصغر) مصغر قَرْیه است . (معجم البلدان ).


قریة. [ ق ُ رَی ْی َ ] (اِخ ) یکی از مشهورترین روستاهای یمامه است که در جنگ مسیلمه و خالدبن ولید در صلح خالدبن ولید درنیامد. (معجم البلدان ). رجوع به قریة بنی سدوس شود.


فرهنگ عمید

آبادی بزرگی که دارای خانه های بسیار و مزارع باشد روستا، ده.

دانشنامه عمومی

قریه (یمن). قریه به عربی ( اَلقَریَة )، روستایی است در عزلهٔ (بنی القرض)، در ناحیهٔ (المسلون العلیا)، از توابع استان مَحویت در کشور یمن در شبه جزیره عربستان. جمعیت آن ۱۴۱ نفر (۶ خانوار) می باشد.
المقحفی، ابراهیم، احمد ، (مُعجَم المُدُن وَالقَبائِل الیَمَنِیَة) ، منشورات دار الحکمة، صنعاء، چاپ وانتشار سال ۱۹۸۵ میلادی به (عربی) .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی قَرْیَةٍ: آبادی
معنی قُرَی: آبادیها ( جمع قریة)
معنی قَرْیَتِکَ: آبادی تو - قریه ی تو
معنی نَّصَارَیٰ: مسیحیان(از حضرت رضا (علیهالسلام) پرسیده شد : چرا نصاری را نصاری نامیدند ؟ فرمود : چون ایشان از اهل قریهای بودند ، بنام ناصره ، که یکی از قراء شام است ، که مریم و عیسی بعد از مراجعت از مصر ، در آن قریه منزل کردند )
معنی نَصْرَانِیّاً: مسیحیت (از حضرت رضا (علیهالسلام) پرسیده شد : چرا نصاری را نصاری نامیدند ؟ فرمود : چون ایشان از اهل قریهای بودند ، بنام ناصره ، که یکی از قراء شام است ، که مریم و عیسی بعد از مراجعت از مصر ، در آن قریه منزل کردند )
معنی لَوْلَا: اگر نبود - چرا نشد (در عباراتی نظیر "وَلَوْلَا دَفْعُ ﭐللَّهِ ﭐلنَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ " معنی اگر نبود می دهد وقتی در ترکیب با فعل بیاید معنی چرا نشد یا چرا می دهد مثل "وَلَوْلَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَکَ قُلْتَ مَا شَاءَ ﭐللَّهُ ":چرا وقتی به باغ خ...
ریشه کلمه:
قری (۵۷ بار)

راغب گوید: قریه نام موضعی است که مردم در آن جمع شوند، به مردم نیز قریه گویند و در هر دو معنی استعمال می‏شود، در باره . بسیاری از مفسران گفته‏اند مراد «اَهْلَ الْقَرْیَةَ» است و بعضی گفته‏اند مراد از قریه خود قوم اند آنگاه چند آیه نقل کرده که ظاهرا مراد از قریه و قری مردمان اند و از علی بن حسین «علیه‏السلام»نقل کرده که فرموده از «اَلْقُری» رجال قصد شده است المنار قول راغب را نقل کرده و رد نمی‏کند. ولی مثال راغب «وَ اسْئَلِ الْقَرْیَةَ» درست نیست زیرا مراد از آن مسلما شهر است زیر آیه این طور است «وَاسْئَلِ الْقَرْیَةَالَّتی کُنَّا فیها». ولی ظاهرا این قول مقبول طبرسی نیست زیرا در بیشتر جاها که مراجعه شد کلمه «اَهْل» مقدر می‏کند. همچنین زمخشری، در مجمع فرماید: قریه زمینی است دارای خانه‏های بسیار، اصل آن از قری به معنی جمع است «قَرَیْتُ الْماءَ فِی الْحَوْضِ» آب را در حوض جمع کردم و نیز گفته: قریه، بلده، مدینه نظیر هم اند در اینجا چند مطلب را بررسی می‏کنیم: 1- در بسیاری از آیات نسبت افعال به قریه داده شده مثل . . . در اینگونه آیات اگر قول راغب را پذیرفتیم هیچ و گرنه باید لفظ «اهل» مقدر شود ولی در آیاتی نظیر . و غیره مسلما شهر وآبادی مراد است. 2- قریه از قری به معنی جمع کردن است پس قریه موضعی است که خانه‏هارا جمع کرده یا مردم را اعم از آنکه ده باشد یا شهر. و نمی‏شود گفت: معنای قریه فقط ده است . در قاموس آمده:«اَلْقَرْیَةُ: اَلْمِصْرُ الْجامِعُ» در اقرب الموارد گوید «اَلْقَرْیَةُ: اَلْمِصْرُالْجْامِعُ... وَ تَفَعُ عَلَی الْمَدینَةِ وَ غَیْرِها» حتی بلانه مورچگان قریة النمل گویند علی هذا باید با قرینه فهمید که آیا مراد شهر است یا ده. در المنار ذیل آیه 58 بقره گوید مراد از قریه شهر است... ماده‏اش دلالت بر اجتماع دارد، بر امت نیز اطلاق شده.سپس به طور غلبه در بلاد صغیره بکار رفته ولی در این آیه بلاد صغیره درست نیست زیرا عیش رغد در بلاد بزرگ میسر است. 3- لفظ قریه و جمع آن قری در قرآن اغلب درموارد ذم بکار رفته در آبادیهایی که اهل ایمان نبوده و در جهالت زندگی می‏کرده‏اند مثل . . و غیره از این می‏شود بدست آورد که مراد از قریه فقط محل اجتماع مردم یا خانه‏هاست و غیر از اجتماع معنای دیگری در نظر نیست ایضاً و در شهرهایی که به صورت اجتماع و تعاون و همکاری زندگی می‏کرده‏اند بکار رفته مثل . و مثل . که مراد پایتخت مصر قدیم است. لفظ مدینه نیز مثل قریه در جاهاییکه کفر وجهالت حکومت می‏کرده به کار رفته است مثل . که مراد شهر شعیب است و مثل . که مراد شهر لوط است و در آیه دیگر به آن قریه گفته . وانگهی «مَدَنَ بِالْمَکانِ مُدُوناً» به معنی اقامت در مکان است به شهر از آن مدینه گویند که محل اقامت مردم است. خلاصه: میان قریه و مدینه فرقی که قابل اعتماد باشد بدست نیامد و حتی به قریه اصحاب سبت که امر به معروف کنندگان در آن بودند قریه گفته شده . بلی می‏شود از استعمال قرآن به دست آورد که مدینه به معنی آبادی بزرگ و شهر است و قریه اعم می‏باشد. والله العالم.

واژه نامه بختیاریکا

بُنه گَه؛ بُنه؛ بُنه وار

جدول کلمات

ده

پیشنهاد کاربران

( در زبان اردو ) موضع

جمع قریه = قراء

روستا

ابادی

قریه : قریه گر چه در زبان روزمره به معنی روستا است ، ولی در قرآن و لغت عرب به معنی هر محلی است که مردم در آن جمع می شوند ، خواه شهرهای بزرگ باشد یا روستاها. ( تفسیر نمونه ج : 1 ص : 268 )

آبادی، ده، دهات، دهکده، دیه، رستاق، روستا، قصبه

روستا، دهکده، آبادی، دهات، ده و . . . .


کلمات دیگر: