کرم خورده
فارسی به انگلیسی
worm-eaten, decayed
worm-eaten, wormy
فارسی به عربی
قذر
مترادف و متضاد
کثیف، شلخته، کرم خورده، کرمو
پوسیده، کرم خورده
کرم خورده، خزنده، کرم مانند، کرم دار
کرم خورده، موج دار، دارای خطوط موجی
پیر، کهنه، بی ارزش، کرم خورده، فاسد شده، کهن سال، سوراخ شده
فرهنگ فارسی
هر چیز که آنرا کرم خورده و فاسد و ضایع کرده باشد.
لغت نامه دهخدا
کرم خورده. [ ک ِ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) هر چیز که آن را کرم خورده و فاسد و ضایع کرده باشد. ( ناظم الاطباء ).
پیشنهاد کاربران
کرمو
کلمات دیگر: