کلمه جو
صفحه اصلی

قبول شدن


برابر پارسی : پذیرفته شدن

فارسی به انگلیسی

to be accepted or admitted, to be approved, to be granted

فارسی به عربی

اقبل , ترخیص

مترادف و متضاد

pass (فعل)
قبول کردن، قبول شدن، تصویب کردن، رخ دادن، گذراندن، اجتناب کردن، رد کردن، سپری شدن، گذشتن، رد شدن، سرامدن، عبور کردن، تمام شدن، سبقت گرفتن از، مرور کردن، عقب گذاشتن، پاس دادن، تصویب شدن، رایج شدن، وفات کردن

accept (فعل)
موافقت کردن، پذیرفتن، قبول کردن، قبول شدن، پسندیدن

فرهنگ فارسی

۱ - پذیرفته شدن مورد قبول قرار گرفتن ۲ - از عهده امتحان بیرون آمدن مقابل رد شدن مردود شدن .

فرهنگ معین

( ~ . شُ دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) ۱ - پذیرفته شدن . ۲ - از عهدة امتحان بیرون آمدن . مق .رد شدن ، مردود شدن .

لغت نامه دهخدا

قبول شدن. [ ق َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) پذیرفته شدن. پسندیده و مطبوع شدن. ( ناظم الاطباء ).
- قبول شدن در امتحان ؛ از عهده امتحان برآمدن و پذیرفته شدن. مقابل مردود شدن.

پیشنهاد کاربران

قبول افتادن ؛ پذیرفته شدن. قبول گردیدن :
بعذری کان قبول افتاد در راه
برون آمد ز خلوتخانه شاه.
نظامی.
صالح و طالح متاع خویش نمودند
تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.
حافظ.

مورد موافقت قرار گرفتن

مسموع افتادن ؛ قبول شدن. پذیرفته گردیدن. ( یادداشت بخط مؤلف ) : هر وقتی که گفتی من سلیمانم استخفافی کردندی و قول او مسموع نیفتادی. ( قصص الانبیاء ص 168 ) .


کلمات دیگر: