مترادف فعلا : اکنون، الحال، این دم، اینک، حالا، عجالتاً متضاد فعلا : بعداً، قبلاً برابر پارسی : اکنون، این دم، این زمان، هم اینک | ( فعلاً ) هم اینک
actually (قید)واقعا، عملا، در حقیقت، بالفعل، فعلاindeed (قید)واقعا، فعلا، همانا، محققا، براستی، در واقع، حقیقتا، فی الواقع، هر اینه، آره راستیnow (قید)فعلا، حالا، اکنون، اینک، در این لحظهpresently (قید)فعلا، قریبا، بزودی، حتما، انا، لزوما، عنقریبnonce (قید)فعلا
( فعلاً ) (فِ لَ نْ ) [ ع . ] (ق . ) ۱ - هنوز، تاکنون . ۲ - اینک ، حالا. ۳ - به طور موقت ، موقتاً، عجالتاً.
( فعلاً ) فعلاً. [ ف ِ لَن ْ ] ( ع ق ) عملاً. مقابل قولاً. ( یادداشت مؤلف ) : بر دست و زبان ایشان هرچه رفته باشد فعلاً و قولاً، هرآینه در افواه افتد. ( گلستان سعدی ). || مجازاً، به معنی اکنون. فی الحال. حالا. ( یادداشت مؤلف ).