کلمه جو
صفحه اصلی

قرارگاه


مترادف قرارگاه : ستاد، مرکز، مقر، جایگاه، ماوا، مسکن

برابر پارسی : پایگاه، جایگاه، آسایشگاه

فارسی به انگلیسی

garrison, post, reservation, reserves, stand, station


garrison, post, reservation, reserves, stand, station, command, resting-place, headquarters, station

resting-place, headquarters, station


فارسی به عربی

وضع

مترادف و متضاد

جایگاه، ماوا، مسکن


۱. ستاد، مرکز، مقر
۲. جایگاه، ماوا، مسکن


setting (اسم)
اهنگ، محیط، زمینه، موقعیت، نشاندن، قرار گاه، جای نگین، کار گذاری، وضع ظاهر

encampment (اسم)
محل اردو زدن، قرار گاه

resting place (اسم)
قرار گاه

ستاد، مرکز، مقر


فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - مسکن منزل ماوا ۲ - جایی که در آن استراحت کنند آرامگاه مقابل مستقر . یا قرارگاه نطفه . رحم زهدان ۳ - مجموع سازمانها و اعضایی که تحت نظر فرمانده یک واحد کار کنند و آن شامل ارکان ستاد مخابرات اردنانس دژبان و غیره است .

لغت نامه دهخدا

قرارگاه. [ ق َ ] ( اِ مرکب ) مسکن و منزل و خانه و مأوا. جایی که در آن قرار گیرند. جای استراحت و آرامش. آرامگاه. آنجا از خانه که محل استراحت و آرامش است. ( ناظم الاطباء ) :
اقبال مطیع و بخت منقاد
آمد به قرارگاه میعاد.
نظامی.
روزی که از این قرارگاهت
تدبیر بود به عزم راهت.
نظامی.
هر روز مسافری ز راهی
کردی بر او قرارگاهی.
نظامی.
ترا به کوی اجل هم قرار خواهد بود
قرارگاه تو دارالقرار خواهد بود.
سعدی.

فرهنگ عمید

۱. جای آرام گرفتن و ساکن شدن.
۲. منزل، خانه، مسکن.

پیشنهاد کاربران

مقر

: [اصطلاح کوهنوردی] به پناهگاه مجهز به خدمه و امکانات اولیه ، آب ، برق و … قرارگاه گفته می شود.
منبع https://sporton. ir


ستاد، مرکز، مقر، جایگاه، ماوا، مسکن

ستاد

مقر داشتن ؛ جای داشتن. قرارگاه داشتن :
خنک روز محشر تن دادگر
که در سایه عرش دارد مقر.
سعدی ( بوستان ) .


کلمات دیگر: