مترادف فریب امیز : ( فریب آمیز ) خداع، خدعه آمیز، فریبنده، مکرآمیز
فریب امیز
مترادف فریب امیز : ( فریب آمیز ) خداع، خدعه آمیز، فریبنده، مکرآمیز
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
احتیالی , مخادع
مترادف و متضاد
متقلب، چیز تقلبی، حیله گر، کلاه بردار، فریب امیز، گول زن
فریبنده، فریبا، فریب امیز، گمراه کننده، گول زننده
زرنگ، عیار، متغیر، حیله گر، با تدبیر، فریب امیز، بی ثبات، دست و پادار، با ابتکار
مکار، پرنیرنگ، فریب امیز
فرهنگ فارسی
( فریب آمیز ) فریبنده . فریبا
لغت نامه دهخدا
( فریب آمیز ) فریب آمیز. [ ف ِ / ف َ ] ( نف مرکب ) فریبنده. فریبا. دلفریب. خاطرفریب :
ساقی فریب آمیز بین مطرب نشاطانگیز بین
بازار می زآن تیز بین مرسوم جان را تازه کن.
ساقی فریب آمیز بین مطرب نشاطانگیز بین
بازار می زآن تیز بین مرسوم جان را تازه کن.
خاقانی.
فرهنگ عمید
( فریب آمیز ) آمیخته به فریب و خدعه.
کلمات دیگر: