مترادف قریحه : ابتکار، استعداد، ذوق، طبع، قریحت
برابر پارسی : هوش، ویر، نهاد، اندریافت
inborn d isbosition, talent, verve
gift, talent
ابتکار، استعداد، ذوق، طبع، قریحت
قریحة. [ ق َ ح َ ] (ع اِ) اول آبی که از چاه برآید. || اول هر چیزی . || طبیعت مردم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). ج ، قرائح . (منتهی الارب ). و این معنائی است مستعار. (اقرب الموارد): قریحةالانسان ؛ طبیعتهم التی جُبل علیها. (بحر الجواهر).