کپل
فارسی به انگلیسی
backside, derrière, tail, breech, buttock, hip
فارسی به عربی
ردف , عقب , وراء
مترادف و متضاد
کفل، کپل
هدف، مسخره، بشکه، ته، ضربت، ضرب، کپل، ته قنداق تفنگ، بیخ، ته درخت
پشت سر، دیرتراز، کپل
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - کفل . ۲ - قسمت بای ران .
آدمی کوتاه و فربه
آدمی کوتاه و فربه
فرهنگ معین
(کَ پَ ) (اِ. ) (عا. ) کفل ، سرین .
لغت نامه دهخدا
کپل. [ ک َ پ َ ] ( اِ ) کفل. کفچل. سرین. سطح خارجی سرین آدمی و جانوران. سرین آدمی و جانوران. ( فرهنگ فارسی معین ذیل کفل ). قسمت خلفی بالای ران. رجوع به کفل و رجوع به سرین شود.
کپل. [ ک ُ پ ُ ] ( ص ) ( در تداول عامه ) آدمی کوتاه و فربه. ( یادداشت مؤلف ). دارای اندام گوشتین. آکنده گوشت. که اندام به گوشت آکنده دارد.
- پا کپلی ؛ خطابی دارنده پای گوشتین و فربه را.
- دست کُپلی ؛ خطابی شخص دارنده دست فربه را.
کپل. [ ک ُ پ ُ ] ( ص ) ( در تداول عامه ) آدمی کوتاه و فربه. ( یادداشت مؤلف ). دارای اندام گوشتین. آکنده گوشت. که اندام به گوشت آکنده دارد.
- پا کپلی ؛ خطابی دارنده پای گوشتین و فربه را.
- دست کُپلی ؛ خطابی شخص دارنده دست فربه را.
کپل . [ ک َ پ َ ] (اِ) کفل . کفچل . سرین . سطح خارجی سرین آدمی و جانوران . سرین آدمی و جانوران . (فرهنگ فارسی معین ذیل کفل ). قسمت خلفی بالای ران . رجوع به کفل و رجوع به سرین شود.
کپل . [ ک ُ پ ُ ] (ص ) (در تداول عامه ) آدمی کوتاه و فربه . (یادداشت مؤلف ). دارای اندام گوشتین . آکنده گوشت . که اندام به گوشت آکنده دارد.
- پا کپلی ؛ خطابی دارنده ٔ پای گوشتین و فربه را.
- دست کُپلی ؛ خطابی شخص دارنده ٔ دست فربه را.
دانشنامه عمومی
کپل (ترانه). «باسن» (به انگلیسی: Booty) تک آهنگی از هنرمند اهل ایالات متحده آمریکا جنیفر لوپز، ایگی آزالیا است. این تک آهنگ در آلبوم ای. کا. ای. (آلبوم) قرار داشت.
wiki: کپل (ترانه)
گویش مازنی
/kappel/ باسن – کفل - پرتاب – پرتاب کردن & ترکه ای یک متری و قابل انعطاف از چوب انجیر که بام پوش گیاهی را به هم و به سقف می چسباند - تکه ی چوبی که برای چیدن گردو به سوی درخت گردو پرت کنند
۱باسن – کفل ۲پرتاب – پرتاب کردن
۱ترکه ای یک متری و قابل انعطاف از چوب انجیر که بام پوش گیاهی ...
واژه نامه بختیاریکا
دَفَل
پیشنهاد کاربران
کَپَل:استخوان باسن یا نشیمنگاه را گویند
نوعی درخت، درخت میوه
کَپَل در واقع همون آلت تناسلی مونث میشه
تلفظ:کَپل
در کوردی دوست دختر یا دوست پسر را میگن
در کوردی دوست دختر یا دوست پسر را میگن
ریشه ی واژه ی #کوه #کپل #کف ✅:
اول متن زیر را بخوانیم :✳️
/کوه . ( اِ ) معروف است و عربان جبل خوانند. ( برهان ) . ترجمه ٔ جبل . ( آنندراج ) . هر برآمدگی کلان و مرتفعی در سطح زمین خواه از خاک باشد و یا سنگ و به تازی جبل گویند. ( ناظم الاطباء ) . پهلوی �کف � ( کوه ، قله ٔ کوه ) ، ایرانی باستان �کئوفه � ( کوه ) ، اوستا �کئوفه � ( کوه ، کوهان ) ، پارسی باستان �کئوفه � ( کوه ) ، پهلوی �کفک � ( کوه ، کوهان ) ، بلوچی �کپک ، کفغ � ( شانه ) ، کردی �کوی � ( وحشی ) ، ارمنی �کهک � ( کوه ، موج ) ، و به قول کایگر، افغانی �کوب � ( کوهان ) . ( از حاشیه ٔ برهان چ معین ) . هر یک از برآمدگیها و مرتفعات سطح زمین که از خاک و سنگ فراوان و کانیهای مختلف تشکیل شده و نسبت به زمینهای اطراف بسیار بلند باشد. جبل . ( فرهنگ فارسی معین ) . جبل . طور. طود. علم . ذَبر. دَبر. کُه . ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) /
نه فعلی نه ریشه ای در زبان آن ها دارد این کلمه ترکی است و از فعل بهK�pmək که به معنی بر آمدن که در فارسی به صورت کپ کردن استفاده میشود . ♻️
حباب : K�p�k
سگ چاق و اهلی ( تنبل و مامانی ) - سگ پیر : K�pək
پل : K�pr�
متورم : K�pəş
باد کرده - فربه - نان تخم مرغ دار : k�pbəcə
نانی که به خمیر آن تخم مرغ زده و در روغن سرخ می کنند : K�ppə
کپل ( به همین صورت وارد فارسی شده ) : K�p�l
کف کردن : k�p�rmək
این واژه وارد پهلوی شده و به بر آمدگی های روی زمین K�p یا کوه گفتند که در بلوچی سیستم اصلی کلمه ی آن به صورت کپک مشهود است🛑
واژه ی کف و فعل #کف کردن مخفف واژه ی K�p�k است و ترکی است.
اول متن زیر را بخوانیم :✳️
/کوه . ( اِ ) معروف است و عربان جبل خوانند. ( برهان ) . ترجمه ٔ جبل . ( آنندراج ) . هر برآمدگی کلان و مرتفعی در سطح زمین خواه از خاک باشد و یا سنگ و به تازی جبل گویند. ( ناظم الاطباء ) . پهلوی �کف � ( کوه ، قله ٔ کوه ) ، ایرانی باستان �کئوفه � ( کوه ) ، اوستا �کئوفه � ( کوه ، کوهان ) ، پارسی باستان �کئوفه � ( کوه ) ، پهلوی �کفک � ( کوه ، کوهان ) ، بلوچی �کپک ، کفغ � ( شانه ) ، کردی �کوی � ( وحشی ) ، ارمنی �کهک � ( کوه ، موج ) ، و به قول کایگر، افغانی �کوب � ( کوهان ) . ( از حاشیه ٔ برهان چ معین ) . هر یک از برآمدگیها و مرتفعات سطح زمین که از خاک و سنگ فراوان و کانیهای مختلف تشکیل شده و نسبت به زمینهای اطراف بسیار بلند باشد. جبل . ( فرهنگ فارسی معین ) . جبل . طور. طود. علم . ذَبر. دَبر. کُه . ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) /
نه فعلی نه ریشه ای در زبان آن ها دارد این کلمه ترکی است و از فعل بهK�pmək که به معنی بر آمدن که در فارسی به صورت کپ کردن استفاده میشود . ♻️
حباب : K�p�k
سگ چاق و اهلی ( تنبل و مامانی ) - سگ پیر : K�pək
پل : K�pr�
متورم : K�pəş
باد کرده - فربه - نان تخم مرغ دار : k�pbəcə
نانی که به خمیر آن تخم مرغ زده و در روغن سرخ می کنند : K�ppə
کپل ( به همین صورت وارد فارسی شده ) : K�p�l
کف کردن : k�p�rmək
این واژه وارد پهلوی شده و به بر آمدگی های روی زمین K�p یا کوه گفتند که در بلوچی سیستم اصلی کلمه ی آن به صورت کپک مشهود است🛑
واژه ی کف و فعل #کف کردن مخفف واژه ی K�p�k است و ترکی است.
کلمات دیگر: