کلمه جو
صفحه اصلی

فروگذار

فارسی به انگلیسی

neglectful, negligent, remiss

فارسی به عربی

مهمل

مترادف و متضاد

negligent (صفت)
بی دقت، غافل، مسامحه کار، غفلت کار، فرو گذار، برناس

فرهنگ فارسی

فروگذاشت، فرودگ اشتن، غفلت، اهمال، تقصیر، کوتاهی، سستی وبی پروایی
( مصدر ) ۱ - ترک کردن از دست دادن ۲ - مضایقه کردن کوتاهی کردن .

لغت نامه دهخدا

فروگذار. [ ف ُ گ ُ ] ( نف مرکب ) فروگذارنده. اهمال کننده در کاری. ( یادداشت بخط مؤلف ). || ( اِمص مرکب ) اهمال. فروگذاشت. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- فروگذارکردن . رجوع به مدخل فروگذار کردن شود.

فرهنگ عمید

کسی که در انجام کاری کوتاهی و اهمال می کند.
* فروگذار کردن: (مصدر لازم ) [مجاز] مضایقه کردن، کوتاهی کردن.

کسی که در انجام کاری کوتاهی و اهمال می‌کند.
⟨ فروگذار کردن: (مصدر لازم) [مجاز] مضایقه کردن؛ کوتاهی کردن.



کلمات دیگر: