کلمه جو
صفحه اصلی

فشردگی


مترادف فشردگی : تراکم، قبض

فارسی به انگلیسی

compactness, compression, density

فارسی به عربی

مربی

مترادف و متضاد

compression (اسم)
اختصار، تراکم، ضغطه، فشردگی، فشرده سازی، فشار، متراکم سازی، هم فشارش، بهم فشردگی

strangulation (اسم)
اختناق، فشردگی، خفه سازی

jam (اسم)
فشردگی، مربا، وضع بغرنج

compaction (اسم)
فشردگی، فشرده سازی، عمل بهم چسباندن، عمل ریز بافتن

قبض


۱. تراکم
۲. قبض


لغت نامه دهخدا

فشردگی. [ ف َ / ف ِ ش ُ دَ / دِ ] ( حامص ) افشردگی. ( یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به افشردگی شود.

دانشنامه عمومی

فشردگی یا تراکم ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
تراکم (فیزیک)
ضریب تراکم پذیری همدما
کمپرسور
نسبت تراکم
فشارش (زمین شناسی)
فشرده سازی داده ها
فشرده سازی تصویر

جدول کلمات

تراکم


کلمات دیگر: