مترادف کردار : رفتار، عمل، فعل، کار، کنش، صفت، رسم، روش، شیوه، شکل، هیئت
متضاد کردار : گفتار
act, deed
action, behavior, behaviour, dealing, deed, demeanor, practice
رفتار، عمل، فعل، کار، کنش ≠ گفتار
صفت
رسم، روش، شیوه
شکل، هیئت
۱. رفتار، عمل، فعل، کار، کنش
۲. صفت
۳. رسم، روش، شیوه
۴. شکل، هیئت ≠ گفتار
حافظ.
فرخی (از آنندراج ).
نظامی (از فرهنگ فارسی معین ).
کردار. [ ک ِ ] (معرب ، اِ) مثل بنا و اشجار و جای انباشته به خاکی که کسی از ملک شخص خود نقل کرده باشد، و از آنجمله است قول فقها که گویند یجوز بیع الکردارو لا شفعة فیه لانه مما ینقل . و این کلمه فارسی است . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).