مترادف فقدان : درگذشت، کمبود، گمشدگی، عدم، نابودی
برابر پارسی : کمبود، نبود، نبودی، نیستی
absence, deprivation, failure, lack, poverty, scarcity, want
absence, want, lack, loss, bereavement
گم , مفقود , ناپيدا
۱. درگذشت
۲. کمبود، گمشدگی
۳. عدم، نابودی
درگذشت
کمبود، گمشدگی
عدم، نابودی
نبود