کلمه جو
صفحه اصلی

کدورت


مترادف کدورت : تیرگی، آزردگی، تکدر، دشمنی، دل آزردگی، دلتنگی، رنجش، رنجیدگی، ضجرت، عناد، ملال، ملالت، نقار، آلودگی، ناپاکی

متضاد کدورت : صفوت

برابر پارسی : تیره شدن، تیرگی، دلتنگی، رنجوری، رنجیدگی، دلگیری

فارسی به انگلیسی

spat, boredom, estrangement, tarnish, tension, tiff, displeasure, offence, indignation, turbidity

displeasure, offence, indignation, turbidity


boredom, estrangement, tarnish, tension, tiff


فارسی به عربی

ازعج

مترادف و متضاد

tiff (اسم)
کج خلقی، کدورت

miff (اسم)
رنجش، قهر، کدورت

تیرگی ≠ صفوت


آزردگی، تکدر، دشمنی، دل‌آزردگی، دلتنگی، رنجش، رنجیدگی، ضجرت، عناد، ملال، ملالت، نقار


آلودگی، ناپاکی


۱. تیرگی
۲. آزردگی، تکدر، دشمنی، دلآزردگی، دلتنگی، رنجش، رنجیدگی، ضجرت، عناد، ملال، ملالت، نقار،
۳. آلودگی، ناپاکی ≠ صفوت


فرهنگ فارسی

تیره شدن، تیرگی، دلتنگی
( اسم ) ۱ - تیرگی تاریکی : [ همی شد روشن از رنگ کدورت هوای باختر از نور خاور ] . ( روزنه شیبانی ) ۲ - آلودگی نا پاکی مقابل صفا صفوت : [ کدورت روز زل شهادت آنرا تیره نگرداند ] . ۳ - مل ملت جمع : کدورات : [ کدورت از دل حافظ نبرد صحبت دوست صفای همت پاکان و پاکدینا بین ] . ( حافظ )

فرهنگ معین

(کُ رَ ) [ ع . کدورة ] (اِمص . )۱ - تیرگی ، سیاهی . ۲ - دلتنگی .

لغت نامه دهخدا

کدورت. [ ک ُ رَ ] ( ع اِمص ) کدورة. تیرگی و آلودگی و ناپاکی آب. ( ناظم الاطباء ). آلودگی و ناپاکی.مقابل صفا و صفوت. ( فرهنگ فارسی معین ) :
داد صفاهان ز ابتدام کدورت
گرچه صفا باشد ابتدای صفاهان.
خاقانی.
کدورت روز زلال شهادت آن را تیره نگرداند. ( المعجم ، از فرهنگ فارسی معین ).
اگر صفای وقت عزیزان را از صحبت اغیار کدورتی باشد اختیار باقیست. سعدی ( کلیات چ مصفا ص 54 ).
کدورت از دل حافظ نبردصحبت دوست
صفای همت پاکان و پاکدینان بین.
حافظ.
- کدورت رنگ ؛ تیرگی رنگ. ( یادداشت مؤلف ).
- کدورت عیش ؛ تیرگی زندگانی. ناخوشی زندگانی. ( یادداشت مؤلف ).
|| رنج و ملال. ( آنندراج ). آزردگی. اندوه. ( ناظم الاطباء ) :
سپهر مکارم صفی کز صفاتش
کدورت نصیب روان عدوشد.
خاقانی.
چون تو بدیعصورتی بی سبب کدورتی
عهد ووفای دوستان حیف بود که بشکنی.
سعدی.
سودا کدورت از دل دیوانه می برد
از تیع برق رنگ سیه خانه می برد.
صائب ( از آنندراج ).
|| در تداول فارسی زبانان ، تاریکی. تاری. ( یادداشت مؤلف ). سیاهی و تاریکی. ( ناظم الاطباء ) :
همی شد روشن از زنگ کدورت
هوای باختر از نور خاور.
روزنه شیبانی ( از فرهنگ فارسی معین ). || تاریکی چشم. || پریشانی و اختلال حواس. || کینه و عداوت. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به کدورة شود.

کدورة. [ ک ُ رَ ] ( ع مص ) تیره شدن و کذا کدر عیشه ، نقیض صفا و منه : خذ ما صفا و دع ماکدر. ( از منتهی الارب ). نقیض صفاست و گفته اند کُدرَة در لون و کدورة در آب و چشم و کَدَر در همه موارد بکار رود. ( از اقرب الموارد ). کَدارَة. کُدور. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). کُدرَة. ( اقرب الموارد ). کُدُرَة. ( منتهی الارب ) و رجوع به مصادر مذکور شود.

کدورة. [ ک ُ رَ ] ( ع اِمص ) تیرگی. والکدرة فی اللون و الکدورة فی الماء و العین. ( از منتهی الارب ). تیرگی و آلودگی و ناپاکی آب. ( ناظم الاطباء ). دردآلودگی. ( یادداشت مؤلف ). مقابل صفا. ( از آنندراج ). و رجوع به کدورت شود.

کدورت . [ ک ُ رَ ] (ع اِمص ) کدورة. تیرگی و آلودگی و ناپاکی آب . (ناظم الاطباء). آلودگی و ناپاکی .مقابل صفا و صفوت . (فرهنگ فارسی معین ) :
داد صفاهان ز ابتدام کدورت
گرچه صفا باشد ابتدای صفاهان .

خاقانی .


کدورت روز زلال شهادت آن را تیره نگرداند. (المعجم ، از فرهنگ فارسی معین ).
اگر صفای وقت عزیزان را از صحبت اغیار کدورتی باشد اختیار باقیست . سعدی (کلیات چ مصفا ص 54).
کدورت از دل حافظ نبردصحبت دوست
صفای همت پاکان و پاکدینان بین .

حافظ.


- کدورت رنگ ؛ تیرگی رنگ . (یادداشت مؤلف ).
- کدورت عیش ؛ تیرگی زندگانی . ناخوشی زندگانی . (یادداشت مؤلف ).
|| رنج و ملال . (آنندراج ). آزردگی . اندوه . (ناظم الاطباء) :
سپهر مکارم صفی کز صفاتش
کدورت نصیب روان عدوشد.

خاقانی .


چون تو بدیعصورتی بی سبب کدورتی
عهد ووفای دوستان حیف بود که بشکنی .

سعدی .


سودا کدورت از دل دیوانه می برد
از تیع برق رنگ سیه خانه می برد.

صائب (از آنندراج ).


|| در تداول فارسی زبانان ، تاریکی . تاری . (یادداشت مؤلف ). سیاهی و تاریکی . (ناظم الاطباء) :
همی شد روشن از زنگ کدورت
هوای باختر از نور خاور.
روزنه ٔ شیبانی (از فرهنگ فارسی معین ). || تاریکی چشم . || پریشانی و اختلال حواس . || کینه و عداوت . (ناظم الاطباء). و رجوع به کدورة شود.

فرهنگ عمید

۱. دلتنگی، رنجش، آزردگی.
۲. [قدیمی] تیره شدن.
۳. [قدیمی] تیرگی.

دانشنامه عمومی

کدورت یا توربیدیتی (به انگلیسی: Turbidity) به گل آلودی یا کدر بودن یک سیال گفته می شود که ناشی از تعداد زیادی از ذرات منفرد است که معمولاً به چشم غیر مسلح نامرئی هستند، مانند دود در هوا. اندازه گیری کدورت یک آزمون کلیدی در تعیین کیفیت آب است.
سیالات می توانند حامل مواد معلق جامد با ابعاد مختلفی باشند. برخی از مواد معلق به اندازه کافی بزرگ و سنگین هستند که در صورت ساکن قرار گرفتن مایع به سرعت به انتهای ظرف رسیده و ته نشین می شوند (مواد جامدات ته نشین شونده)، اما ذرات کوچک بسیار کند آرام می گیرند یا در صورتی که نمونه به طور منظم آشفته شود یا حامل ذرات کلوئیدی باشد به هیچ عنوان ذرات ته نشین نمی شوند. همین ذرات جامد کوچک هستند که باعث کدر شدن مایع می شوند.
اندازه گیری کدورت (یا مه آلودگی) در جامدات شفاف مانند شیشه یا پلاستیک نیز کاربرد دارد. در تولید پلاستیک، مه آلودگی به عنوان درصد نوری که بیش از ۲٫۵ درجه از جهت نور دریافتی منحرف می شود تعریف می شود.
کدورت آب آزاد ممکن است ناشی از رشد فیتوپلانکتون ها باشد. فعالیت های انسانی مانند ساخت و ساز، معدن و کشاورزی، که باعث تخریب زمین می شود به دلیل رواناب و هوای طوفانی می تواند منجر به سطح رسوبات بالا شود. مناطقی که مستعد ابتلا به فرسایش هستند و نیز مناطق شهری، مقدار زیادی از کدورت را به آبهای مجاور اضافه می کنند از طریق آلودگی آب طوفان از سطوح سخت مانند جاده ها، پل ها و پارکینگ ها. بعضی از صنایع مانند معادن، استخراج معادن و بازیافت زغالسنگ می توانند حجم زیادی از ذرات کلوئیدی را تولید کنند.

فرهنگ فارسی ساره

دلگیر


پیشنهاد کاربران

کدورت ( Turbidity ) : [ اصطلاح آب و فاضلاب ] آبی که دارای ذرات معلق قابل رویت به صورت شناور باشد کدر می گردد. کدورت آب می تواند دراثر خاک، سیلیس ، مواد رسی و آهک ها و جلبک های مرده بوجود آید.

کدورت ( Turbidity ) :[ اصطلاح آب و فاضلاب ] معیاری از زلالی آب بر حسب واحد کدورت نفلومتریک, برای چشم های غیر مسلح معمولی معمولا غیر قابل رویت است تا زمانی که میزان آن از 100 بیشتر شود. عموما با تابانیدن نور خورشید به نمونه ای که در دستگاه نفلومتر قرار گرفته است تعیین مقدار می گردد.


کلمات دیگر: