کلمه جو
صفحه اصلی

فعلی


مترادف فعلی : جاری، حالیه، کنونی

متضاد فعلی : بعدی، قبلی

برابر پارسی : کنونی

فارسی به انگلیسی

actual, current, present, present-day, verbal, instant

present, actual, verbal


actual, current, present, present-day, verbal


فارسی به عربی

جدا , شفوی

عربی به فارسی

واقعي , حقيقي


مترادف و متضاد

present (صفت)
اماده، فعلی، حاضر، موجود، اکنون

actual (صفت)
واقعی، حقیقی، فعلی

جاری، حالیه، کنونی ≠ بعدی، قبلی


فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) منسوب به فعل مربوط به فعل ۲ - کنونی : کارهای فعلی .

فرهنگ معین

(فِ عْ ) [ ع . ] ۱ - (ص نسب . ) منسوب به فعل . ۲ - (ق . ) کنونی ، مربوط به حال .

لغت نامه دهخدا

فعلی. [ ف ِ ] ( ص نسبی ) منسوب به فعل. ( فرهنگ فارسی معین ). || کنونی. ( یادداشت مؤلف ). || مقابل انفعالی. ( یادداشت مؤلف ). || بالفعل. مقابل بالقوه. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ عمید

۱. کنونی.
۲. (ادبی ) در دستور زبان، دارای فعل.

فرهنگ فارسی ساره

کنون


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی هَلُمَّ: بیا ("هَلُمَّ" اسم فعلی است که معنای" بیا " میدهد ، و چون اسم فعل است تثنیه و جمع ندارد )
معنی مُعَقِّبَاتٌ: مأموران (در اصل به معنی بازدارنده ها و عقب اندازنده ها ست ولی اصطلاحی است برای مأمورانی که از طرف حاکمی مسئول اجرای حکم حاکمند و از هرچه که در حکم حاکم اخلال کند جلوگیری می کنند و منظور از "ما بین یدیه و من خلفه" در عبارت "لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَیْ...
معنی لَعِبٌ: بازی نظامداری که دو طرف بازی به نظام و قانون آن آشنایی دارند ، مانند فوتبال و نظایر آن که بازی کنندگان به منظور رسیدن به غرضی خیالی که همان بردن می باشد،آن را انجام میدهند(کلمه لعب به معنای فعلی است که منظم انجام بشود ولی غایت و هدفی جز خیال در آن نب...
معنی عَمَل: عمل - کار(عمل ، عبارت از هر فعلی است که از جانداری با قصد انجام شود ، پس عمل اخص از فعل است ، چون فعل به کارهایی هم که از حیوانات بدون قصد سر میزند ، اطلاق میشود ، و حتی گاهی در جمادات نیز اطلاق میشود ، ولی کلمه عمل کمتر در اینگونه موارد اطلاق میگردد...
معنی یَتَسَلَّلُونَ: آهسته و مخفیانه خود را بیرون می کشند (کلمه تسلل به معنای این است که کسی خود را از زیر بار و تکلیفی به طور آرام بیرون بکشد ، که دیگران نفهمند ،یا که کسی خود را از میان جمعیتی کم کم وآرام آرام بیرون کشد به نحوی که نخواهد کسی متوجه شود و این کلمه از سل...
معنی وَاسِعٌ: دارای وسعت - آن بی نیازی که هر چه بذل کند ، ناتوان نمیشود ، و هر قدر بخواهد میتواند بذل کند(کلمه واسع در مورد خدای تعالی دلالت میکند بر اینکه خدای تعالی از هیچ فعلی و ایتائی ( دادنی ) ممنوع نیست معنای کلمه واسع که یکی از اسامی خدای تعالی است و ماده...
معنی عَزْمِ: تصمیم جدی و عقد قلب است بر اینکه فعلی را انجام دهی ، و یا حکمی را تثبیت کنی ، بطوری که دیگر در اعمال آن تصمیم و تاثیرش هیچ سستی و وهن باقی نماند ، مگر آنکه به کلی از آن تصمیم صرف نظر کنی ، به این معنا که عاملی باعث شود به کلی تصمیم شما باطل گردد (معن...
معنی لَا: نه ( اگر در ترکیب با افعال به کار رود چنانچه در آخر فعل تغییر ایجاد کند ( جزم دهنده باشد) معنای نهی به اصل فعل اضافه می کند مثلاً "رَبِّ فَلَا تَجْعَلْنِی فِی ﭐلْقَوْمِ ﭐلظَّالِمِینَ " که یعنی "پروردگارم مرا در میان قوم ظالم قرار نده"که در اینجا آخر ...
ریشه کلمه:
علی (۱۴۴۵ بار)
ف (۲۹۹۹ بار)
ی (۱۰۴۴ بار)

جدول کلمات

کنونی

پیشنهاد کاربران

فعلی یکی از نام های خانوادگی ترکی در ایران در استان آذربایجان شرقی است.


کلمات دیگر: