کلمه جو
صفحه اصلی

گرو گذاشتن

فارسی به انگلیسی

mortgage, pawn, pledge, to put in pledge, to give as a pledge

to put in pledge, to give as a pledge


pawn, pledge


فارسی به عربی

اشغل , بیدق , قرض عقاری , وعد

مترادف و متضاد

gage (فعل)
اندازه گرفتن، شرط بستن، گرو گذاشتن، متعهد شدن

gauge (فعل)
اندازه گرفتن، ازمایش کردن، شرط بستن، گرو گذاشتن، پیمانه کردن

engage (فعل)
مشغول کردن، گرفتن، از پیش سفارش دادن، نامزد کردن، استخدام کردن، بکار گماشتن، متعهد کردن، درهم انداختن، گیر دادن، گرو گذاشتن، گرو دادن، قول دادن، نامزد گرفتن، عهد کردن

pledge (فعل)
گرو گذاشتن، عهد کردن، متعهد شدن، به سلامتی کسی باده نوشیدن، التزام دادن

pawn (فعل)
گرو گذاشتن، رهن دادن

mortgage (فعل)
گرو گذاشتن

hypothecate (فعل)
گرو گذاشتن، وثیقه قرار دادن، رهن گذاردن

impawn (فعل)
گرو گذاشتن، رهن گذاشتن، به رهن دادن

فرهنگ فارسی

چیزی را بعنوان گرو نزد کسی گذاشتن گرو نهادن . یا ریش به گرو گذاشتن . واسط. اجرای عملی شدن با خواهش .

لغت نامه دهخدا

گرو گذاشتن. [ گ ِ رَ / رُو گ ُ ت َ ] ( مص مرکب ) چیزی را در گرو نهادن. گرو سپردن. رهن دادن.

پیشنهاد کاربران

رهن

وثیقه. . . . رهن. . .


کلمات دیگر: