کلمه جو
صفحه اصلی

کسل


مترادف کسل : بی حال، خسته، فرسوده، دردمند، مریض، ناخوش، تنبل، سست، کاهل، ناتوان

برابر پارسی : رنجور، ناتوان، دلتنگ

فارسی به انگلیسی

indisposed, (slightly) ill, sluggish, wearied, losing or havinglost, interest


indisposed, ill, sluggish, wearied, losing, interest, (slightly) ill, losing or havinglost, languid, lethargic, weary, poorly, ropy

languid, lethargic, weary


فارسی به عربی

مرهق

مترادف و متضاد

دردمند، مریض، ناخوش


تنبل، سست، کاهل، ناتوان


weary (صفت)
خسته، بیزار، خسته کننده، فرومانده، کسل، مانده

exanimate (صفت)
بی روح، بی جان، مرده، جامد، کسل، دل مرده و بی روح

sickish (صفت)
مریض، کسل، کمی ناخوش، تا اندازه ای تهوع اور

woozy (صفت)
بیمار، کسل، گیج و منگ

بی‌حال، خسته، فرسوده


۱. بیحال، خسته، فرسوده
۲. دردمند، مریض، ناخوش
۳. تنبل، سست، کاهل، ناتوان


فرهنگ فارسی

سست، ناتوان، کاهل، ناخوش، بیحال، سستی کردن، کاهلی، بیحالی، تنبلی
( اسم ) نا توانی سستی کاهلی : ( ... از مناظلت و مطاولت خصم عنان نپیچند و سلاح هنر در پای کسل نریزند ) . ( مزبان نامه )

فرهنگ معین

(کَ سْ ) [ ع . ] (اِمص . ) سستی و کاهلی در کار، فتور در چیزی .
(کَ س ) [ ع . ] (ص . ) سست ، تنبل و کاهل .

(کَ سْ) [ ع . ] (اِمص .) سستی و کاهلی در کار، فتور در چیزی .


(کَ س ) [ ع . ] (ص .) سست ، تنبل و کاهل .


لغت نامه دهخدا

کسل. [ ک ِ ] ( ع اِ ) زه کمان نداف چون بکشد. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). زه کمان نداف چون فروکشد از آن. ( آنندراج ).

کسل. [ ک َ س َ ] ( ع مص ) سستی کردن در کار و تنبلی و کاهلی نمودن. ( از ناظم الاطباء ). سستی کردن و کاهلی نمودن در آنچه که نباید در آن سستی شود. ( از اقرب الموارد ). || آرمیدن با زن بی انزال و اعتزال کردن و خواهش فرزند نکردن زن. ( از ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ).

کسل. [ ک َ س َ ] ( ع اِمص ) سستی و کاهلی در کار. ( ناظم الاطباء ). سستی و کاهلی. ( آنندراج ). || فتور در چیزی. ( ناظم الاطباء ).

کسل. [ ک َ س ِ] ( ع ص ) سست و کاهل. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). || بیمار. ( ناظم الاطباء ).

کسل. [ ک ُ س ِ ] ( فعل امر ) کلمه امر یعنی رهاکن و جداکن. ( ناظم الاطباء ). اما صحیح کلمه گسل است. رجوع به گسل شود.

کسل . [ ک َ س َ ] (ع اِمص ) سستی و کاهلی در کار. (ناظم الاطباء). سستی و کاهلی . (آنندراج ). || فتور در چیزی . (ناظم الاطباء).


کسل . [ ک َ س َ ] (ع مص ) سستی کردن در کار و تنبلی و کاهلی نمودن . (از ناظم الاطباء). سستی کردن و کاهلی نمودن در آنچه که نباید در آن سستی شود. (از اقرب الموارد). || آرمیدن با زن بی انزال و اعتزال کردن و خواهش فرزند نکردن زن . (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ).


کسل . [ ک َ س ِ] (ع ص ) سست و کاهل . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || بیمار. (ناظم الاطباء).


کسل . [ ک ِ ] (ع اِ) زه کمان نداف چون بکشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). زه کمان نداف چون فروکشد از آن . (آنندراج ).


کسل . [ ک ُ س ِ ] (فعل امر) کلمه ٔ امر یعنی رهاکن و جداکن . (ناظم الاطباء). اما صحیح کلمه گسل است . رجوع به گسل شود.


فرهنگ عمید

۱. سستی کردن.
۲. کاهلی، بی حالی، تنبلی.
سست، ناتوان، کاهل، ناخوش، بی حال.

۱. سستی کردن.
۲. کاهلی؛ بی‌حالی؛ تنبلی.


سست؛ ناتوان؛ کاهل؛ ناخوش؛ بی‌حال.


دانشنامه عمومی

کسل (به آلمانی: Landkreis Kassel) یک منطقه روستائی آلمان در آلمان است که در کاسل واقع شده است.
فهرست شهرهای آلمان
کسل ۲۳۳٬۴۵۱ نفر جمعیت دارد.

نقل قول ها

کسل (مجموعه تلویزیونی). کسل (به انگلیسی: Castle) ک مجموعه تلویزیونی کمدی-درام جنایی آمریکایی است به کارگردانی اندرو دبلیو مارلو است که برای اولین بار در ۹ مارس ۲۰۰۹ از شبکه تلویزیونی ABC پخش شد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۲(بار)
به فتح کاف و سین به معنی سستی در آنچه نباید در آن سستی کرد و لذا مذموم است راغب و دیگران گفته‏اند:«اَلْکَسَلُ اَلتَّثاقُلُ عَمالا یَنْبَغیِ التَّثاقُلُ عَنْهُ» کَسِل به فتح کاف و کسر سین و کَسْلان به معنی سست و بی حال است جمع آن کُسالی به ضم و فتح کاف آید . چون به نماز برخیزند بی حال و کسل برخیزند و به مردم ریا کنند ایضاً . هر دو آیه در باره منافقان است. این لفظ تنها دوبار در قرآن آمده است.

پیشنهاد کاربران

قلعه در شطرنج

خستگی

تنبلی، خسته


کلمات دیگر: