کلمه جو
صفحه اصلی

فرورفتگی

فارسی به انگلیسی

depression, hollow, indentation, socket, valley, well, female, bight

depression, bight


depression, hollow, indentation, socket, valley, well


فارسی به عربی

شق
انخفاض

شق


مترادف و متضاد

depression (اسم)
تنزل، پریشانی، فرو رفتگی، افسردگی، تو رفتگی، رکود، کسادی، گود شدگی

notch (اسم)
شکاف، فرو رفتگی، بریدگی، خش، چوب خط، شکاف چوبخط

fossa (اسم)
روزنه، حفره، گودال، چال، فرو رفتگی

fovea (اسم)
حفره، گودال، فرو رفتگی

concavity (اسم)
کاوی، تقعر، تو گودی، فرو رفتگی

sinking (اسم)
فرو رفتگی

howe (اسم)
وسط، فرو رفتگی

فرهنگ فارسی

گودی . هر جا فرو رفته

لغت نامه دهخدا

فرورفتگی. [ ف ُرو رَ ت َ / ت ِ ] ( اِ مرکب ) گودی. هر جای فرورفته.

فرهنگ عمید

جایی که از اطراف خود پست تر باشد، گودی.

دانشنامه عمومی

فرورفتگی (زمین شناسی). فرورفتگی در زمین شناسی عبارت است از یک زمین چهره که نسبت به ناحیه های پیرامون خود، مکیده شده یا فرورفته است. فرورفتگی ها ممکن است در اثر فرایندهای گوناگون پدید آیند.
در اثر فرسایش:
پدید آمدن فرورفتگی در اثر وزش باد. فرسایش بادی می تواند به صورت جزئی در یک منطقه با ریگ روان و اندکی پوشش گیاهی روی دهد یا در خاکی خشک باشد (مانند محیط های بادرفت).
درهٔ یخی: فرورفتگی که در اثر فرسایش خاک توسط یخچال طبیعی پدید آمده است.
درهٔ رودخانه ای: فرورفتگی که در اثر فرسایش خاک توسط رسوب رودخانه ای پدید آمده است.
نشست خاک، فروریختن ساختار زیرین خاک مانند گودال
فرورفتگی که در یک حوضهٔ بسته پدید می آید و معمولاً به صورت همیشگی یا فصلی دارای دریاچه، کویر، دریاچهٔ خشک شده و ... است.

واژه نامه بختیاریکا

چالی ( چل؛ چاله؛ چَلُو ) ؛ چَل و چُل

پیشنهاد کاربران

لو شدگی= لُ و

سنگدل بیرحم

فرو رفتگی قر هم میشه چون دوحرفی در جدول


کلمات دیگر: