کلمه جو
صفحه اصلی

شیشه ای

فارسی به انگلیسی

glass, vitreous, (made) of glass, vitriform

(made) of glass, glass, vitreous, vitriform


glass, vitreous


مترادف و متضاد

glassy (صفت)
زننده، مسطح، بی حالت، شیشه ای، زجاجی، شیشه مانند، بی نور

vitreous (صفت)
شیشه ای، زجاجی، شبیه شیشه

hyaloid (صفت)
شفاف، شیشه ای، زجاجی

فرهنگ فارسی

منسوب به شیشه فروشنده شیشه

ویژگی جامدی که در آن اتم‌ها یا مولکول‌ها فاقد نظم پردامنه باشند


لغت نامه دهخدا

شیشه ای. [ شی ش َ / ش ِ ] ( ص نسبی ) منسوب به شیشه. ( یادداشت مؤلف ). || از شیشه. در شیشه. ( یادداشت مؤلف ). بجای زجاجی پذیرفته شده است. ( لغات فرهنگستان ). || فروشنده شیشه. ( یادداشت مؤلف ). || مقابل نشاسته ای در گندم. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگستان زبان و ادب

{vitreous} [شیمی] ویژگی جامدی که در آن اتم ها یا مولکول ها فاقد نظم پردامنه باشند

پیشنهاد کاربران

بلورین


کلمات دیگر: