کلمه جو
صفحه اصلی

مظله


مترادف مظله : چادر، چتر، خیمه، سایبان

فارسی به انگلیسی

shading, tent

عربی به فارسی

سايبان کرباسي , ساباط , پناه , پناهگاه , حفاظ , چتر , سايبان , چتر استعمال کردن


مترادف و متضاد

چادر، چتر، خیمه، سایبان


فرهنگ فارسی

خیمه، چادربزرگ، سایبان، چتر، مظال جمع ، مظله خضرائ: کنایه از آسمان
( اسم ) ۱ - سایبان : از درفش باره ( ناره ) و عکس مظل. مرقدش آفتاب اندر ز حیرست آسمان اندر خمار . ( عثمان مختاری ) ۲ - چادر بزرگ خیمه . ۳ - چتر .
مظله خیمه و سایبان بزرگ

فرهنگ معین

(مَ ظَ لِّ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - چادر بزرگ ، خیمه . ۲ - سایبان .

لغت نامه دهخدا

( مظلة ) مظلة. [ م ِ ظَل ْ ل َ / م َ ظَل ْ ل َ ] ( ع اِ ) خیمه بزرگ و سایبان. ( منتهی الارب ). سایه وان. ج ، مظلات. ( مهذب الاسماء ) ( دهار ). خیمه بزرگ. ج ، مَظال . ( از محیطالمحیط ) ( از اقرب الموارد ). ازآلات پادشاهان است و اسم آن در فارسی چتر است. ( از صبح الاعشی ج 2 ص 127 ). خیمه بزرگ. ( آنندراج ). سایبان.( غیاث ). چادر و خیمه بزرگ و سایبان و خیمه کوچک. ج ، مظال. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به ماده بعد شود.
مظله. [ م ِ ظَل ْ ل َ / م َ ظَل ْ ل َ] ( ازع ، اِ ) مظلة. خیمه و سایبان بزرگ :
باغ از حریر حله بر گل زند مظله
مانند سبزکله بر تکیه گاه دارا.
کسایی مروزی.
هر که ما را بدید و در حق فرزندان و مریدان و خاندان ما سعی نیکو کرد فردا در مظله شفاعت ما باشد. ( اسرارالتوحید ).
- اصحاب مظله ؛ مشائین. ( عیون الانباء ج 1 ص 20 ). و رجوع به مظال شود.
- مظله خضراء ؛ کنایه از آسمان است. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ): به مسامع سکنه مضله غبراء و سفره مظله خضراء رسانید. ( مقدمه دیوان حافظ چ قزوینی ص صج ).
- مظله کشیدن ؛ خیمه زدن :
کشیده مظله سپه بر ثریا
فرو هشته دامنش بر گوی اغبر.
ناصرخسرو.
|| مظله چیست ؟ تفسیر او سایه بود و به عبری مطلّی ، و این هفت روز بود نخستینشان پانزدهم ماه تشری. و هر هفت روز عید کنند. و اندرآن روزها به زیر سایه شاخهاهمی نشینند چون بید و زیتون و نی و مانند آن. زیرا که ایشان را فرموده آمد که منشینید زیر بامهای خانه.وز شاخ سایه دارید تا یادگار باشد از سایه ایزدی که شما را به ابر داشت اندر بیابان تیه. ( التفهیم ص 245 ).
- عید مظله ؛ جشن سایوان : و نزدیک شد عید مظله ، یعنی سایوان یهودیان. ( ترجمه دیاتسارون ص 108 ). و رجوع به مظال شود.

مظله . [ م ِ ظَل ْ ل َ / م َ ظَل ْ ل َ] (ازع ، اِ) مظلة. خیمه و سایبان بزرگ :
باغ از حریر حله بر گل زند مظله
مانند سبزکله بر تکیه گاه دارا.

کسایی مروزی .


هر که ما را بدید و در حق فرزندان و مریدان و خاندان ما سعی نیکو کرد فردا در مظله ٔ شفاعت ما باشد. (اسرارالتوحید).
- اصحاب مظله ؛ مشائین . (عیون الانباء ج 1 ص 20). و رجوع به مظال شود.
- مظله ٔ خضراء ؛ کنایه از آسمان است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): به مسامع سکنه ٔ مضله ٔ غبراء و سفره ٔ مظله ٔ خضراء رسانید. (مقدمه ٔ دیوان حافظ چ قزوینی ص صج ).
- مظله کشیدن ؛ خیمه زدن :
کشیده مظله سپه بر ثریا
فرو هشته دامنش بر گوی اغبر.

ناصرخسرو.


|| مظله چیست ؟ تفسیر او سایه بود و به عبری مطلّی ، و این هفت روز بود نخستینشان پانزدهم ماه تشری . و هر هفت روز عید کنند. و اندرآن روزها به زیر سایه ٔ شاخهاهمی نشینند چون بید و زیتون و نی و مانند آن . زیرا که ایشان را فرموده آمد که منشینید زیر بامهای خانه .وز شاخ سایه دارید تا یادگار باشد از سایه ٔ ایزدی که شما را به ابر داشت اندر بیابان تیه . (التفهیم ص 245).
- عید مظله ؛ جشن سایوان : و نزدیک شد عید مظله ، یعنی سایوان یهودیان . (ترجمه ٔ دیاتسارون ص 108). و رجوع به مظال شود.

مظلة. [ م ِ ظَل ْ ل َ / م َ ظَل ْ ل َ ] (ع اِ) خیمه ٔ بزرگ و سایبان . (منتهی الارب ). سایه وان . ج ، مظلات . (مهذب الاسماء) (دهار). خیمه ٔ بزرگ . ج ، مَظال ّ. (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد). ازآلات پادشاهان است و اسم آن در فارسی چتر است . (از صبح الاعشی ج 2 ص 127). خیمه ٔ بزرگ . (آنندراج ). سایبان .(غیاث ). چادر و خیمه ٔ بزرگ و سایبان و خیمه ٔ کوچک . ج ، مظال . (ناظم الاطباء). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.


فرهنگ عمید

۱. چادر بزرگ، خیمه.
۲. سایه بان.
۳. چتر.


کلمات دیگر: