اعتماد و اطیمنان کردن چیزیرا تکیه گاه ساختن .
اعتبار کردن
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
( ~. کَ دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) ۱ - اعتماد کردن . ۲ - عبرت گرفتن .
لغت نامه دهخدا
اعتبار کردن. [ اِ ت ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) اعتماد و اطمینان کردن. چیزی را تکیه گاه ساختن :
به یک دل بوده محتاج آن خم زلف از پریشانی
من از اول به این طرار کردم اعتبار دل.
به یک دل بوده محتاج آن خم زلف از پریشانی
من از اول به این طرار کردم اعتبار دل.
اثر شیرازی ( از ارمغان آصفی ).
کلمات دیگر: