۱ - ( اسم ) درهم پیچیده پیچیده شده در نوردیده ( طومار و جز آن ) ۲- پوشیده . ۳ - ( اسم ) پیچیدگی شیئی ( روده ریسمان مار و جز آنها ) حلقه .
واحد مطاوی نورد
واحد مطاوی نورد
سوزنی (یادداشت ایضاً).
مولوی .
مولوی (مثنوی چ خاور ص 235).
مطوی . [ م َطْ وا ] (ع اِ) واحد مطاوی . (منتهی الارب ). نورد. ج ، مطاوی . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). نورد و چین و تا و پیچ و شکن . ج ، مطاوی . (ناظم الاطباء). شکن . نورد. چین . طی . تالا. ج ، مطاوی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مطاوی شود. || چیزی که با رشته پیچیده شده باشد. (از ذیل اقرب الموارد).