کلمه جو
صفحه اصلی

تیزبینی

فارسی به انگلیسی

acuity, penetration, sharp - sightedness

acuity, sharp-sightedness, penetration


acuity


مترادف و متضاد

perspicuity (اسم)
زیرکی، روشن بینی، وضوح، روشنی، صراحت، تیز بینی، شفافی، روش فکری

فرهنگ فارسی

دقت کنجکاوی .

لغت نامه دهخدا

تیزبینی.( حامص مرکب ) دقت. کنجکاوی. ( فرهنگ فارسی معین ) : رسول هندوان او را هدیه های بسیار آورده بود تبع اندران ظرایفها خیره مانده بود و گفت این همه از هندوستان خیزد؟ رسول دریافت و به تیزبینی گفت از زمین چین آوردند بیشتر. ( مجمل التواریخ و القصص ). و بعدمدتی شاه را به تیزبینی آن معلوم گشت. ( مجمل التواریخ و القصص ). رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود.

فرهنگ عمید

۱. دقت.
۲. کنجکاوی


کلمات دیگر: