کلمه جو
صفحه اصلی

بی نشان

فارسی به انگلیسی

unmarked, traceless

traceless


unmarked


مترادف و متضاد

untitled (صفت)
بی نام، بی نشان، بدون عنوان، بدون سراغاز

trackless (صفت)
بیراهه، بی اثر، بی نشان، بی رد پا، بی جاده، بی ریل

traceless (صفت)
بی اثر، بی نشان

unmarked (صفت)
بی نشان

فرهنگ فارسی

( صفت ) بیعلامت بدون وجه مشخص .

لغت نامه دهخدا

بی نشان. [ ن ِ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + نشان ) بی علامت. ( ناظم الاطباء ). لایوصف. ( یادداشت مؤلف ). بی نشانه. گم. بدون وجه مشخص. بی صفت. فاقد خصوصیاتی شناخت را. بی علائم شناسائی :
بدین بی نشان راغ و کوه بلند
کده ساختید از نهیب گزند.
فردوسی.
دور از تو ز بی تنی که هستم
چون وصل تو هست بی نشانم.
خاقانی.
بیدل از بی نشان چه گوید باز.
سعدی.
هرگز نشان ز چشمه کوثر شنیده ای
کورا نشانی از دهن بی نشان تست.
سعدی.
چون من گدای بی نشان مشکل بود یاری چنان
سلطان کجا عیش نهان با رند بازاری کند.
حافظ.
بگفتا چون بدست آری نشانش
که از ما بی نشان است آشیانش.
حافظ.
مروت گر چه نامی بی نشان است
نیازی عرضه کن بر نازنینی.
حافظ.
اغفال ؛ بی نشان کردن. ( ترجمان القرآن ) ( تاج المصادر بیهقی ).
و رجوع به نشان شود.

فرهنگ عمید

۱. بی علامت، بی اثر.
۲. کسی که نام و نشانی از او در دست نیست، گمنام.

دانشنامه عمومی

بی نشان (فیلم). بی نشان فیلمی به کارگردانی بهرام محمدی پور و نویسندگی سعید مطلبی محصول سال ۱۳۵۵ است.
ایرج قادری
سپیده
مستانه جزایری
جمشید مهرداد
کاظم افرندنیا
ملیحه نصیری
ناصر علی زاده
رضا حاجیان
احمدزاده
رحمانی
بلیش
رفیع مددکار
میرزاده
نادر (ایرج قادری) بر اثر توطئهٔ نامزد (مستانه جزایری) و دوستش (کاظم افرندنیا) دچار سانحه می شود و گذشتهٔ خود را فراموش می کند...

پیشنهاد کاربران

مفقودالاثر


کلمات دیگر: