mistakes, errors
اغلاط
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
جمع غلط
( اسم ) جمع غلط خطاها اشتباهها .
در غلط افکندن کسی را غلط کردن .
( اسم ) جمع غلط خطاها اشتباهها .
در غلط افکندن کسی را غلط کردن .
فرهنگ معین
(اَ ) [ ع . ] ( اِ. ) جِ غلط ، غلط ها، اشتباها.
لغت نامه دهخدا
اغلاط. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ غَلَط. مأخوذی از تازی.غلطها. ( از ناظم الاطباء ). ج ِ غلط. ( غیاث اللغات ).
اغلاط. [ اِ ] ( ع مص )در غلط افکندن کسی را. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). غلط کردن. ( غیاث اللغات ). در غلط افکندن. ( از تاج المصادر بیهقی ). بغلط افکندن : اغلطه ؛ اوقعه فی الغلط. ( از اقرب الموارد ). مُغالَطَة. ( از اقرب الموارد ). در غلط انداختن. ( یادداشت بخط مؤلف ).
اغلاط. [ اِ ] ( ع مص )در غلط افکندن کسی را. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). غلط کردن. ( غیاث اللغات ). در غلط افکندن. ( از تاج المصادر بیهقی ). بغلط افکندن : اغلطه ؛ اوقعه فی الغلط. ( از اقرب الموارد ). مُغالَطَة. ( از اقرب الموارد ). در غلط انداختن. ( یادداشت بخط مؤلف ).
اغلاط. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ غَلَط. مأخوذی از تازی .غلطها. (از ناظم الاطباء). ج ِ غلط. (غیاث اللغات ).
اغلاط. [ اِ ] (ع مص )در غلط افکندن کسی را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). غلط کردن . (غیاث اللغات ). در غلط افکندن . (از تاج المصادر بیهقی ). بغلط افکندن : اغلطه ؛ اوقعه فی الغلط. (از اقرب الموارد). مُغالَطَة. (از اقرب الموارد). در غلط انداختن . (یادداشت بخط مؤلف ).
فرهنگ عمید
= غلط
غلط#NAME?
کلمات دیگر: