کلمه جو
صفحه اصلی

اطریفل

فرهنگ فارسی

( اسم ) معجون ساخته شده از هلیله .

لغت نامه دهخدا

اطریفل. [ اِ ف َ / ف ِ / ف ُ ] ( معرب ، اِ ) دوایی است مرکب از سه دوا ( آمله و هلیله و بلیله ). لفظ مذکور معرب از تری پهل هندی است که بمعنی سه ثمر است ، چه سه دوای مذکور( آمله و هلیله و بلیله ) هر یک ثمر درختی است. طریفل مخفف لفظ اطریفل است. ( فرهنگ نظام ). معجونی که جزء اعظم آن هلیله است. ( ناظم الاطباء ). معرب تری پهل ، چه در هندی تری بمعنی سه باشد و پهل بمعنی ثمر. ( از رساله معربات ). چون دوای معروف از هلیله و بلیله و آمله است بدین اسم مسمی گردید. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). و بحذف الف و کسر طا نیز آمده. انوری گوید: سازی طریفلی که کند دیو را پری. ( آنندراج ). اطریفل و اطریفال ؛ میروبلان . بلیله ، هلیله ، آمله ، اهلیلج ، هلیلج ، حلیله. ترکیب دارویی طبی یامعجونی از چند گونه مختلف بلیله و هلیله و آمله : اطریفل دواء مرکب فیه لامحالة بعض الهلیلجات او کلها و یزاد فیه بحسب الحاجة من الافاویه ، و صوابه ضم الفاء. ( از دزی ج 1 ص 28 ). و داود ضریر انطاکی در ذیل اطریفال آرد: کلمه یونانی است بمعنی اهلیلجات و نخستین کسی که آن را ساخت اندروماقس بود، و ابن ماسویه گوید:جالینوس آن را نخستین بار بساخت ولی چنین نیست ، اسحاق بن یوحنا بنقل از جرجس پدر بختیشوع پزشک عباسیان که صناعت «طب » را به قبطیان نقل داد گوید اطریفال بلغت مدینه چیزی است که از اهلیلجات بر دست اندروماقس ترکیب شده و آن از داروهایی است که قوت آن تا دو سال و نیم می ماند و در بیماریهای دماغ و قطع بخارها و تقویت اعصاب و معده سود فراوان دارد و بواسیر را قطع کند و سلس البول را ببرد. اسحاق گوید سپرز را زیان بخشد و مصلح آن شراب بنفشه است و بیشتر پزشکان تصریح کرده اند که مدام خوردن اهلیلجات پیری را کُنْد کُنَد ودماغ را نیرو بخشد و سینه را اصلاح کند ولی گاهی قولنج آورد. ( از تذکره داود ضریر انطاکی ). رجوع به ص 53 همان کتاب و طرافل و طریفل در همین لغت نامه شود.

فرهنگ عمید

معجونی که از هلیله و بعضی داروهای دیگر درست کنند و در طب قدیم برای تقویت مغز، اعصاب، و معده به کار می رفته.

دانشنامه عمومی

اطریفل یا طرافل (احتمالا از هندی تری پهله) صورت معرب نام هندی داروهایی گیاهی در طب سنتی است که از سه گیاه درست می شود. این سه گیاه را در متن های فارسی هلیله و بلیله و آمله گفته اند که احتمالا به ترتیب گیاهانی است که در هندی هارتاکی (Terminalia Chebula) و ویبهیتاکی (Terminalia Bellirica) و آمالاکی یا آمالا (Emblica Officinalis) گفته می شود.
لغتنامه دهخدا، مدخل های اطریفل و طریفل
برخی گفته اند اطریفل کلمه ایی ماخوذ از یونانی است، اما معادل یونانی آن روشن نیست.

دانشنامه آزاد فارسی

اِطْریفِل
دوایی مرکب از سه ادویۀ هلیله، آمله و بلیله. اِطریفِل یا طِریفِل معرب واژۀ هندی تری پهل به معنای سه میوه است. کوبیدۀ پوستِ میوۀ سه گیاه هلیله و بلیله (احتمالاً گونه های جنس Myrobalanus از خانوادۀ Combretaceae) و آمله (گونه هایی از جنس های Embelica یا Phyllanthus از خانوادۀ فرفیون: Euphorbiaceae) که آن را با مواد دیگری می آمیزند. به اعتبار این که ادویۀ مرکب با چه گیاهان دیگری آمیخته شود اسامی متفاوتی از قبیل اطریفل افتیمون، اطریفل بزرگ، اطریفل دیدان، اطریفل شاهترج، اطریفل کوچک و ... به خود می گیرد. اطریفلات را داروهایی می دانند که قوت آن ها گاه تا۲.۵ سال می ماند و در بیماری های دماغ و قطع بخارات و تقویت اعصاب و معده سود فراوان دارند و بواسیر را قطع می کند و سلس البول را می برد.

پیشنهاد کاربران

اطریفل، کلمه ایی ماخوذ از یونانی، نوعی دارو است که انواع مختلفی دارد.
محتویات [نمایش]
انواع [ویرایش]
اطریفل مقل،
اطریفل مقل ملیّن،
اطریفل گشنیزی،
اطریفل سفرجلی،
اطریفل کبیر،
اطریفل زمانی،
اطریفل اسطوخودوس،
اطریفل افتیمونی،
اطریفل مسهل،
واژه نامه [ویرایش]
پانویس [ویرایش]
جستارهای وابسته [ویرایش]
منابع [ویرایش]
کتاب ها
ابن سینا، حسین. قانون در طب. ترجمهٔ دکتر عبدالرحمن شرفکندی. چاپ چهارم. تهران: انتشارات سروش، ۱۳۷۰.
مومن حسینی، محمد. تحفه حکیم مومن. چاپ دوم. تهران: انتشارات مصطفوی، ۱۳۷۳. ۳۷۶.
این یک نوشتار خُرد پیرامون پزشکی سنتی است. با گسترش آن به ویکی پدیا کمک کنید.
[نهفتن]
ن • ب • و
طب سنتی
جهان بینی
طب کل نگر • دیدگاه فلسفی پزشکی سنتی • دیدگاه متخصصان طب سنتی و پزشکی رایج درباره یکدیگر
رشته ها
بیماری های سر و چشم: نزله و زکام • سر درد • روان پزشکی • چشم پزشکی •
پزشکی داخلی: ریزش مو و طب سنتی • قلب • غدد داخلی • گوارش • خون شناسی • کبد • بیماری های عفونی • مراقبت های ویژه • کلیه • سرطان شناسی • راست روده ( بواسیر، شقاق، خروج مقعد ) • ریه شناسی • روماتولوژی • بیماری های پوست ( برص، بهک، قوبا، داءالثعلب، داءالحیه، داءالصدف، شری، اگزما، ترک پوست ) • بیماری های زنان • یائسگی • پزشکی سالمندان • پزشکی کودکان • میزان سوخت وساز پایه •
جراحی: بی حسی • قطع عضو • جراحی مجاری ادرار • شکسته بندی •
دیگر موارد: مزاج • خلط های چهارگانه ( بلغم، صفرا، سودا، خون ) • تشخیص بیماری در طب سنتی • مراقبت تسکینی • ماساژ و رگ شناسی • روان پزشکی • تاریخ پزشکی • پزشکی بیمارستان • آموزش پزشکی سنتی • اصطلاحات دارویی پزشکی سنتی • خونگیری ( فصد، حجامت ) • بادکش • داغ گذاری •
قرابادین ( داروسازی )
داروهای مفرد: گیاهی • معدنی • جانوری •
داروهای مرکب: مزاج مرکب • معجون • اطریفل • شراب • ربّ • قرص • شیاف چشمی • سرمه • معجون مسهل ( ایارج ) • ضد سم ( تریاق ) • حب • شادی بخش ( مفرح ) • داروهای دندان ( سنون ) • انگشت پیچ ( لعوق ) • مربا • مرهم • غرغره • مطبوخ ( پختنی ) • آب ریشه ها ( ماءالاصول ) • قی آور • مسکن • روغن • شیاف مقعدی • شیاف مهبلی • منضج •
نظریه ها
کواکب و پزشکی سنتی • تشکیل جنین • جنسیت جنین • گردش خون •
کتاب ها
قانون در طب • التصریف • الحاوی • ذخیره خوارزمشاهی • تحفه حکیم مومن • قصص و حکایات المرضی
ویکی پروژه پزشکی سنتی • درگاه پزشکی سنتی
رده ها: مقاله های خرد پزشکی سنتیپزشکی سنتی


کلمات دیگر: