کلمه جو
صفحه اصلی

تیرزن

فارسی به انگلیسی

sharpshooter, archer

sharpshooter, shooter


فرهنگ فارسی

تیر انداز تیر افکن

لغت نامه دهخدا

تیرزن. [ زَ ] ( نف مرکب ) تیرانداز. ( ناظم الاطباء ). تیرافکن. که تیر اندازد. که تیر زند. تیرزننده. تیراندازنده :
چو شاپور و بهرام شمشیرزن
چو گرگین و چون بیژن تیرزن.
فردوسی.
تا دگر زخم هیچ تیرزنی
نرسد بر کمان پیرزنی.
نظامی.
اگر جستم از دست این تیرزن
من و کنج ویرانه پیرزن.
سعدی ( بوستان ).
یلان کماندار نخجیرزن
غلامان ترکش کش و تیرزن.
سعدی ( بوستان ).

فرهنگ عمید

تیرانداز.

دانشنامه عمومی

تیرزن (نام علمی: Proconiini) نام یک تبار از تیره زنجرک است.


کلمات دیگر: