کلمه جو
صفحه اصلی

مطروح

فارسی به انگلیسی

projected, rejected

فرهنگ فارسی

انداخته شده، دورافکنده شده
۱ - ( اسم ) افکنده شده انداخته شده . ۲- دور انداخته.۳ - بحث شده . ۴ - ( اسم ) جای دور .

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] ۱ - (اِمف . ) دور انداخته شده ، افکنده شده . ۲ - (اِ. ) جای دور.

لغت نامه دهخدا

مطروح. [ م َ ] ( ع ص ) جای دورافکنده شده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بیفکنده. ( مهذب الاسماء ). رانده شده و دور کرده شده. ( ناظم الاطباء ). دور کرده افکنده به جای دور. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || در اصطلاح اهل حدیث ، روایتی است که مخالف با ادله قطعیه باشد و قابل تأویل هم نباشد. ( فرهنگ علوم دکتر سجادی ).

فرهنگ عمید

۱. انداخته شده.
۲. دور افکنده شده.


کلمات دیگر: