پيش , قبل (در حالت صفت هميشه دنبال اسم ميايد)() صادر شدن , پيش رفتن
مضی
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
رفتن، گذشتن ، گذشت زمان
۱- ( مصدر ) رفتن گذشتن . ۲ - ( اسم ) گذشت زمان .
بگذشتن چیزی گذشتن و رفتن
۱- ( مصدر ) رفتن گذشتن . ۲ - ( اسم ) گذشت زمان .
بگذشتن چیزی گذشتن و رفتن
فرهنگ معین
(مَ یّ ) [ ع . ] (اِمص . )گذشتن ،گذشت زمان .
لغت نامه دهخدا
مضی . [ م ُ ضی ی ] (ع مص ) بگذشتن چیزی . (تاج المصادر بیهقی ). گذشتن ورفتن . (آنندراج ). رفتن . گذشتن . سر آمدن . شدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || (اِ) الی مضی الحول ؛ یعنی تا انجام و انتهای سال . (ناظم الاطباء).
مضی. [ م ُ ضی ی ] ( ع مص ) بگذشتن چیزی. ( تاج المصادر بیهقی ). گذشتن ورفتن. ( آنندراج ). رفتن. گذشتن. سر آمدن. شدن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || ( اِ ) الی مضی الحول ؛ یعنی تا انجام و انتهای سال. ( ناظم الاطباء ).
مضی ٔ. [ م ُ ضی ی ْٔ / م ُ ض ِءْ ] ( ع ص ) ( از «ض وء» ) روشن شونده و روشن کننده ، اسم فاعل از «اضأت » که لازم و متعدی است. ( غیاث ). روشن و تابان و درخشان و روشنی دهنده. ( ناظم الاطباء ). فروزان. روشن. روشن کرده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
قدر او چرخ بلند و رای او شمس مضی ٔ
قدر او بحر محیط و جود او ابر مطیر.
جرم مهر مضی و ماه منیر.
مضی ٔ. [ م ُ ضی ی ْٔ / م ُ ض ِءْ ] ( ع ص ) ( از «ض وء» ) روشن شونده و روشن کننده ، اسم فاعل از «اضأت » که لازم و متعدی است. ( غیاث ). روشن و تابان و درخشان و روشنی دهنده. ( ناظم الاطباء ). فروزان. روشن. روشن کرده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
قدر او چرخ بلند و رای او شمس مضی ٔ
قدر او بحر محیط و جود او ابر مطیر.
سنایی.
پیشکار ضمیر و رای تواندجرم مهر مضی و ماه منیر.
سوزنی.
مضی ٔ. [ م ُ ضی ی ْٔ / م ُ ض ِءْ ] (ع ص ) (از «ض وء») روشن شونده و روشن کننده ، اسم فاعل از «اضأت » که لازم و متعدی است . (غیاث ). روشن و تابان و درخشان و روشنی دهنده . (ناظم الاطباء). فروزان . روشن . روشن کرده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
قدر او چرخ بلند و رای او شمس مضی ٔ
قدر او بحر محیط و جود او ابر مطیر.
پیشکار ضمیر و رای تواند
جرم مهر مضی ٔ و ماه منیر.
قدر او چرخ بلند و رای او شمس مضی ٔ
قدر او بحر محیط و جود او ابر مطیر.
سنایی .
پیشکار ضمیر و رای تواند
جرم مهر مضی ٔ و ماه منیر.
سوزنی .
فرهنگ عمید
۱. روشن، درخشنده.
۲. روشنایی دهنده.
۲. روشنایی دهنده.
کلمات دیگر: