کلمه جو
صفحه اصلی

مطیه

فرهنگ فارسی

( اسم ) حیوان سواری چون اسب و استر و اشتر : من بنده از فلان ناحیت میایم آواز نوبت جهانداری و آواز. مکارم و معالی توشنیدم بر مطی. شوق سوار شدم و زمام صبر از دست رفته اینجا تاختم .

فرهنگ معین

(مَ یِّ ) [ ع . مطیة ] (اِ. ) حیوان سواری چون اسب و استر و اشتر.

لغت نامه دهخدا

( مطیة ) مطیة. [ م َ طی ی َ ] ( ع اِ ) بارگی ، یذکر و یؤنث. ج ، مَطایا، مَطی ، اَمطاء. ( منتهی الارب ). سواری و مرکب. ( غیاث ) ( آنندراج ). اشتر که نشست را شاید . ج ، مطایا. ( مهذب الاسماء ).شتر سواری و هر ستور سواری که در سیر کوشش کند و بشتابد خواه ماده باشد و یا نر. ج ، مطایا و مطی. ج ج ، امطاء و نیز مطی بر واحد اطلاق می گردد. بارگی. ستور. ج ، مطایا. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
رکبت مطیة من قبل زید
علاها فی السنین الذاهبات.
( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 192 ).
بر مطیه شوق سوار شدم و زمام صبر از دست رفته اینجا تاختم. ( مرزبان نامه چ سال 1317 ص 229 ).

مطیة. [ م َ طی ی َ ] (ع اِ) بارگی ، یذکر و یؤنث . ج ، مَطایا، مَطی ، اَمطاء. (منتهی الارب ). سواری و مرکب . (غیاث ) (آنندراج ). اشتر که نشست را شاید . ج ، مطایا. (مهذب الاسماء).شتر سواری و هر ستور سواری که در سیر کوشش کند و بشتابد خواه ماده باشد و یا نر. ج ، مطایا و مطی . ج ج ، امطاء و نیز مطی بر واحد اطلاق می گردد. بارگی . ستور. ج ، مطایا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
رکبت مطیة من قبل زید
علاها فی السنین الذاهبات .

(تاریخ بیهقی چ ادیب ص 192).


بر مطیه ٔ شوق سوار شدم و زمام صبر از دست رفته اینجا تاختم . (مرزبان نامه چ سال 1317 ص 229).

فرهنگ عمید

هر چهارپایی که بر آن سوار شوند.


کلمات دیگر: