کلمه جو
صفحه اصلی

اعمار

فرهنگ فارسی

زندگیها، سالهای زندگی، جمع عمر
( مصدر ) آباد یافتن زمین را . ۲ - بی نیاز ساختن کسی را . ۳ - چیزی را مادام العمر بکسی دادن .

فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] (مص م . )۱ - آباد یافتن زمین را. ۲ - بی نیاز ساختن کسی را. ۳ - چیزی را مادام العمر به کسی دادن .

لغت نامه دهخدا

اعمار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ عَمر، عُمر، عُمُر، بمعنی زندگانی . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).عمرها و زندگانیها، این جمع عمر است . (از منتخب و مدار از غیاث اللغات ). ج ِ عَمر، بمعنی حیات . (از اقرب الموارد). ج ِ عُمر. (دهار). عمرها و زندگانیها. (ناظم الاطباء). || در نثر و نظم زیر بمعنی معمورها و آبادیها و ولایات بکار رفته است :
خصوص آن وارث اعمار شاهان
نظرگاه دعای نیکخواهان .

نظامی .


برادر او ابوالحسن علی بن الفضل المعروف بالحجاج وارث اعمار و خانه ٔ ایشان شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 361).

اعمار. [ اِ ] (ع مص ) باشنده ٔ جایی گردانیدن : اعمره المکان ؛ باشنده ٔ آنجای گردانید. (منتهی الارب ). قرار دادن کسی را در مکانی تا معمور کند آنرا: اعمر فلاناً المکان ؛ جعله یعمره . (از اقرب الموارد). باشنده ٔ جایی گردانیدن . (ناظم الاطباء). || آباد یافتن . اعمر الارض . (منتهی الارب ). معمور یافتن زمین را. (از اقرب الموارد). آباد یافتن زمین را. (ناظم الاطباء). زمین آباد یافتن . (تاج المصادر بیهقی ). || بی نیاز و غنی ساختن کسی را: اعمر علیه ؛بی نیاز و غنی ساخت آنرا. (منتهی الارب ). بی نیاز گردانیدن کسی را: اعمر علی فلان ؛ اغناه . (از اقرب الموارد). بی نیاز و غنی ساختن کسی را. (ناظم الاطباء). || بعمری دادن چیزی کسی را چون سرای و زمین و جز آن و آن چنان باشد که گویند: این سرای یا زمین تراباشد تا من زنده ام یا تو زنده ای . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بعمری دادن خانه یا زمین یا شتر به کسی ، این چنین بگویی : آن ترا باشد تا من زنده ام یا تو زنده هستی که پس از مرگ بملکیت من برگردد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). چنانکه در قول شاعر:
و ما المال الا معمرات ودائع.

(اقرب الموارد).


|| در فقه بیکی از اقسام حبس گفته میشود و آن عقدی است که بموجب آن مالک دیگری را بر ملک خود مسلط می سازد تا استفاده ٔ منفعت کند و مالکیت عین مال برای مالک باقی باشد. و این عقد به اعتبار اختلاف طرف اضافه بنامهای مختلف خوانده میشود یعنی اگر مادام عمر باشد آنرا عمری و اگر برای سکونت باشد آنرا سکنی و اگر برای مدت معین باشد آنرا رقبی گویند. (از شرایع). || بر ادای عمره یاری کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). یاری کردن کسی را بر ادای عمره . (از اقرب الموارد). || زفاف کردن مرد در خانه ٔ اهل زن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || قرار دادن به اعتمار کردن : اعمر فلاناً؛ جعله یعتمر. (از اقرب الموارد).
- اعمار کردن ؛ آباد کردن . معمور ساختن .

اعمار. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ عَمر، عُمر، عُمُر، بمعنی زندگانی. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).عمرها و زندگانیها، این جمع عمر است. ( از منتخب و مدار از غیاث اللغات ). ج ِ عَمر، بمعنی حیات. ( از اقرب الموارد ). ج ِ عُمر. ( دهار ). عمرها و زندگانیها. ( ناظم الاطباء ). || در نثر و نظم زیر بمعنی معمورها و آبادیها و ولایات بکار رفته است :
خصوص آن وارث اعمار شاهان
نظرگاه دعای نیکخواهان.
نظامی.
برادر او ابوالحسن علی بن الفضل المعروف بالحجاج وارث اعمار و خانه ایشان شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 361 ).

اعمار. [ اِ ] ( ع مص ) باشنده جایی گردانیدن : اعمره المکان ؛ باشنده آنجای گردانید. ( منتهی الارب ). قرار دادن کسی را در مکانی تا معمور کند آنرا: اعمر فلاناً المکان ؛ جعله یعمره. ( از اقرب الموارد ). باشنده جایی گردانیدن. ( ناظم الاطباء ). || آباد یافتن. اعمر الارض. ( منتهی الارب ). معمور یافتن زمین را. ( از اقرب الموارد ). آباد یافتن زمین را. ( ناظم الاطباء ). زمین آباد یافتن. ( تاج المصادر بیهقی ). || بی نیاز و غنی ساختن کسی را: اعمر علیه ؛بی نیاز و غنی ساخت آنرا. ( منتهی الارب ). بی نیاز گردانیدن کسی را: اعمر علی فلان ؛ اغناه. ( از اقرب الموارد ). بی نیاز و غنی ساختن کسی را. ( ناظم الاطباء ). || بعمری دادن چیزی کسی را چون سرای و زمین و جز آن و آن چنان باشد که گویند: این سرای یا زمین تراباشد تا من زنده ام یا تو زنده ای. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). بعمری دادن خانه یا زمین یا شتر به کسی ، این چنین بگویی : آن ترا باشد تا من زنده ام یا تو زنده هستی که پس از مرگ بملکیت من برگردد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). چنانکه در قول شاعر:
و ما المال الا معمرات ودائع.
( اقرب الموارد ).
|| در فقه بیکی از اقسام حبس گفته میشود و آن عقدی است که بموجب آن مالک دیگری را بر ملک خود مسلط می سازد تا استفاده منفعت کند و مالکیت عین مال برای مالک باقی باشد. و این عقد به اعتبار اختلاف طرف اضافه بنامهای مختلف خوانده میشود یعنی اگر مادام عمر باشد آنرا عمری و اگر برای سکونت باشد آنرا سکنی و اگر برای مدت معین باشد آنرا رقبی گویند. ( از شرایع ). || بر ادای عمره یاری کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). یاری کردن کسی را بر ادای عمره. ( از اقرب الموارد ). || زفاف کردن مرد در خانه اهل زن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || قرار دادن به اعتمار کردن : اعمر فلاناً؛ جعله یعتمر. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ عمید

= عَمر

عَمر#NAME?


دانشنامه عمومی

اعمار، (به عربی: إعمار) شرکت هلدینگ املاک و مستغلات اماراتی است، که در زمینه توسعه املاک و مستغلات، ساخت مراکز خرید، آسمان خراش ها، مجتمع های مسکونی و اداری، همچنین مدیریت هتل ها و املاک تجاری، ارائه خدمات گردشگری، خدمات مالی و سرمایه گذاری، فعالیت می کند.
شرکت اعمار در سال ۱۹۹۷ با سرمایه ای معادل ۱ میلیارد درهم امارات، راه اندازی شد و در حال حاضر دارای عملیات در کشورهای پاکستان، هند، الجزایر، مصر، هند، اندونزی، مراکش، پاکستان، عربستان سعودی، سوریه، ترکیه، تونس و عراق می باشد.
دفتر مرکزی این شرکت در شهر قرار دارد و هم اکنون به عنوان بزرگترین شرکت توسعه املاک و مستغلات در کشورهای حوزه خلیج فارس، شناخته می شود. از پروژه های انجام شده توسط این شرکت می توان به: کتابخانه اسکندریه، برج خلیفه، دبی مال و دبی مارینا اشاره نمود.


کلمات دیگر: