( نام بر آمدن ) (مصدر ) مشهورشدن سرشناس گشتن .یانام بر آمدن بصفتی ( کاری ).در آن صفت ( کار ) مشهورشدن .یانام بر آمدن بر آفاق ( جهان ) شهره جهان شدن : چون آفتاب از نظر گرم عمرهاست صائب بر آمدست بر آفاق نام ما. ( صائب )
نام برامدن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( نام برآمدن ) نام برآمدن. [ ب َ م َ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از نامدار شدن و شهرت گرفتن نام. ( از آنندراج ). شهره شدن. شهرت یافتن. علم شدن. مشهور و سرشناس گشتن.
- نام برآمدن بر آفاق ؛ شهره جهان گشتن.مشهور گیتی شدن. در همه عالم شهرت یافتن :
چون آفتاب از نظر گرم عمرهاست
صائب بر آمده ست بر آفاق نام ما.
بسی نماند که پنجاه روزه عاقل را
به پنج روزه به دیوانگی برآید نام.
مرا سرنهان گر شود زیر سنگ
از آن به که نامم برآید به ننگ.
- نام برآمدن بر آفاق ؛ شهره جهان گشتن.مشهور گیتی شدن. در همه عالم شهرت یافتن :
چون آفتاب از نظر گرم عمرهاست
صائب بر آمده ست بر آفاق نام ما.
صائب.
- نام برآمدن به صفتی یا کاری ؛ بدان کار و صفت مشهور و انگشت نما شدن : بسی نماند که پنجاه روزه عاقل را
به پنج روزه به دیوانگی برآید نام.
؟
- نام به ننگ برآمدن ؛ به ننگ شهره شدن. بدنام شدن. ننگین نام شدن : مرا سرنهان گر شود زیر سنگ
از آن به که نامم برآید به ننگ.
فردوسی.
کلمات دیگر: