طبابت. [ طِ ب َ ] ( ع اِ ) رجوع به طبابة شود.
طبابة. [ طِ ب َ ] ( ع اِ ) نورد ابر. || ریگ. || دراز از زمین و ابر و چرم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). زمین.هامون در یکدیگر پیوسته. ( مهذب الاسماء ). ج ، طباب ، طبابات. جج ، اَطبه. ( مهذب الاسماء ). || جامه پیش گشاده درازدامن. || دوال که درزهای مشک به وی گیرند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || مغز که کفشگر در میان درز گیرد. ( مهذب الاسماء ). السیر الذی یکون فی اسفل القربة بین الخرزتین. ( منتهی الارب ). مَغزی. زِه. || طبابةالمساء و طبابها؛ طره دراز آسمان که بر افق نمایان باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ( اِمص ) پچشکی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). پژشکی. پزشکی. رجوع به طب شود.
طبابة. [ طَ ب َ ] ( ع اِ ) کباب. طباهیج. تاهه. || گوشت پخته نرم و نازک.