مترادف فریادرسی : دادگری، غوث، مدد، یاری، یاریگری
فریادرسی
مترادف فریادرسی : دادگری، غوث، مدد، یاری، یاریگری
مترادف و متضاد
دادگری، غوث، مدد، یاری، یاریگری
فریاد، جیغ، ضجه، فریادرسی، فریاد رس
فرهنگ فارسی
۱ - یاری مدد دستگیری ۲ - دادگری دادرسی .
لغت نامه دهخدا
فریادرسی. [ ف َرْ یا رَ / رِ ] ( حامص مرکب ) دستگیری و معاونت ودادرسی. ( ناظم الاطباء ). رجوع به فریاد رسیدن شود.
فرهنگ عمید
دادرسی، یاری، دستگیری.
پیشنهاد کاربران
غیاث
فریاد رسی : یاری گری .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 321 ) .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 321 ) .
کلمات دیگر: