مترادف عدوانی : خصمانه، عداوت آمیز، قهرآلود، قهرآمیز
متضاد عدوانی : دوستانه
forcible
unjust, forcible
پرخاشگر , متجاوز , مهاجم , پرپشتکار , پرتکاپو , سلطه جو
خصمانه، عداوتآمیز، قهرآلود، قهرآمیز ≠ دوستانه
عدوانی . [ ع َدْ ] (اِخ ) در رجال لقب ثقیف بن عمرو و سمرةبن ربیعة و جز آنهاست و نسبت آن به بنی محجربن عیاذبن یشکربن عدوان است . (ریحانة الادب ص 693).
عدوانی . [ ع َدْ ] (اِخ ) عبدالعظیم مکنی به ابن ابی الاصبع. رجوع به ابن ابی الاصبع و نیز ریحانة الادب شود.
عدوانی . [ ع َدْ ] (اِخ ) یحیی بن یعمر دمشقی عدوانی مکنی به ابوسلیمان . از مشاهیر نحویان بود. از فقه و حدیث و قرائت و لغات اطلاعی داشت . مردی فصیح و بلیغ و عالم به علم ادب بود. نحو را از ابوأسود دوئلی آموخت و حدیث را از عبداﷲبن عباس وعبداﷲبن عمر و جز آنها فرا گرفت . مردی شیعی بود و حجاج بن یوسف او را به خراسان تبعید کرد، در آنجا از طرف یزید بن مهلب قضاوت یافت . وی به سال 119 یا 129 یا 100 هَ . ق . درگذشت . (از ریحانة الادب ج 3 ص 70).
عدوانی . [ ع ُدْ نی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به عدوان . || تجاوزکارانه .
- تصرف عدوانی ؛ نوعی از غصب است . درفقه در مبحث غصب گفته اند تصرف مال غیر باشد عدواناً. در آئین دادرسی مدنی ص 221 آمده است آرد: در هر مورد کسی که مال منقولی را از تصرف متصرفی بدون رضایت او خارج نماید یا مزاحم استفاده ٔ متصرف شود تصرف عدوانی کرده است . دعوی تصرف عدوانی عبارت است از دعوی متصرف سابق که دیگری بدون رضایت او مال غیرمنقول را ازتصرف او خارج کرده و متصرف سابق اعاده ٔ تصرف خود رانسبت به آن مال درخواست نماید. (ص 70). در شرایع الاسلام ص 238 آرد: الغصب هوالاستقلال باثبات الید علی مال الغیر عدواناً.