ضمنا، در ضمن، ضمائم، در این ضمن، در اثناء، در خلال
فرهنگ فارسی
جمع ضمیمه ۱ - ( صفت ) مونث ضمیم صاحب همراه . ۲ - چیزی که آن را به چیز دیگر جمع کرده باشند پیوست . جمع : ضمایم ( ضمائم ) یا ضمیمه اعور . زایده کرمی شکل که به سطح داخلی روده اعور متصل است و طول آن بین ۶ تا ۱۲ و گاهی ۲٠ سانتیمتر است آپاندیس آویزه .
۱ - ( صفت ) مونث ضمیم صاحب همراه . ۲ - چیزی که آن را به چیز دیگر جمع کرده باشند پیوست . جمع : ضمایم ( ضمائم ) یا ضمیمه اعور . زایده کرمی شکل که به سطح داخلی روده اعور متصل است و طول آن بین ۶ تا ۱۲ و گاهی ۲٠ سانتیمتر است آپاندیس آویزه .
فرهنگ معین
(ضَ یِ ) [ ع . ضمائم ] (اِ. ) جِ ضمیمه .
لغت نامه دهخدا
ضمایم. [ ض َ ی ِ ] ( ع اِ ) ضمائم. ج ِ ضمیمه. رجوع به ضمائم و ضمیمه شود.