مترادف فوران : انفجار، جوشش، جهش
برابر پارسی : جهش، جوشیدن
agony, flush, gush, jet, outburst, outpouring, paroxysm, spurt
eruption, ebullition, effervescence
صداي فش فش , گاز مشروبات , چابگي , سرزندگي , هيجان داشتن , گاز داشتن
انفجار، جوشش، جهش
فوران . (اِخ ) نام شهر کنوج است که از شهرهای هند باشد. (برهان ). ظاهراً جمع فور است که نام عمومی شاهان کنوج بوده ، و مؤلف برهان در اطلاق جمع آن بر شهر اشتباه کرده است . رجوع به فور شود.
فوران . [ ف َ وَ ] (ع مص ) جوشیدن دیگ و چشمه و جز آن . || جوشیدن رگ و برجستن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || دمیدن بوی مشک . (منتهی الارب ). رجوع به فوج ، فوح و فوخ شود.