برابر پارسی : سترون کردن، نازا کردن
عقیم کردن
برابر پارسی : سترون کردن، نازا کردن
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
باطل کردن، خنثی نمودن، خنثی کردن، عقیم کردن، مختل کردن، نا امید کردن، عقیم گذاردن، هیچ کردن، فکر کسی را خراب کردن
تضعیف کردن، اخته کردن، عقیم کردن
دست انداختن، مسخره کردن، خندیدن، عقیم کردن، استهزاء کردن، تقلید در اوردن
عقیم کردن، بی تخمدان کردن
عقیم کردن، سترون کردن، نازا و عشوه، بی بار یا بی حاصل کردن
عقیم کردن، عقیم گذاردن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) سترون کردن نازا کردن اخته کردن . ۲ - بی حاصل کردن بی ثمر ساختن . ۳ - عاری از میکرب کردن .
لغت نامه دهخدا
عقیم کردن. [ ع َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) نازا کردن. سترون کردن. || اخته کردن. ( فرهنگ فارسی معین ). || بی حاصل کردن. بی ثمر ساختن. ( فرهنگ فارسی معین ). || در اصطلاح پزشکی ، عاری از میکرب ساختن. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به عقیم شود.
کلمات دیگر: