کلمه جو
صفحه اصلی

فواید


مترادف فواید : مزایا، منافع، محاسن

متضاد فواید : معایب

فارسی به انگلیسی

profit, use, utility, moral of a story


مترادف و متضاد

منافع


محاسن


۱. مزایا
۲. منافع
۳. محاسن ≠ معایب


مزایا ≠ معایب


فرهنگ فارسی

جمع فائده
( اسم ) جمع فایده سودها بهره ها یا فواید عامه . اموری که به سود عموم مردم باشد . یا وزارت فواید عامه . وزارت طرق و شوارع وزارت راه .

( اسم ) جمع فایده سودها بهره ها یا فواید عامه . اموری که به سود عموم مردم باشد . یا وزارت فواید عامه . وزارت طرق و شوارع وزارت راه .

فرهنگ معین

(فَ یِ ) [ ع . فوائد ] (اِ. ) جِ فایده .

لغت نامه دهخدا

فواید. [ ف َ ی ِ ] ( ع اِ ) فوائد. ج ِ فایده.سودها. بهره ها. ( از فرهنگ فارسی معین ) :
از نام و کنیت تو جهان را محامد است
از فضل و جود تو همه کس را فواید است.
منوچهری.
گر به دست عالم آید زین عمل بیرون رود
کز فواید در وظایف مونس دانا شود.
ناصرخسرو.
بلکه فواید آن را به آهستگی در طبع جای دهد. ( کلیله و دمنه ). و راست آن را ماند که عود بر آتش نهند و فواید نسیم آن دیگران را رسد. ( کلیله و دمنه ). دوام فواید آن هرچه پاینده تر دست دهد. ( کلیله و دمنه ). فواید و عواید آن خیر به عامه علما و متفقهه رسید. ( ترجمه تاریخ یمینی ). در طلب عالم معصوم ، از فواید علم محروم ماندن. ( گلستان ).
- فواید عامه ؛ اموری که به سود عموم مردم باشد. ( فرهنگ فارسی معین ).
- وزارت فواید عامه ؛ وزارت طرق و شوارع. وزارت راه. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به فوائد شود.

فوائد. [ ف َ ءِ ] ( ع اِ ) ج ِ فائده. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) : در فوائد حکمای هند می آید که آن را که دوست نیست رامش نیست. ( مرزبان نامه ). ابوالفضل در لطایف ادب بارع تر بود و فوائد عرب را جامعتر. ( ترجمه تاریخ یمینی ). رجوع به فواید شود.

فرهنگ عمید

فایده#NAME?


= فایده

پیشنهاد کاربران

این واژه عربی و اوپ ( = جمع ) فایده است و پارسی آن اینهاست:
اوپیگان upigãn، اوپیگاس upigãs ( اوپیگ از سنسکریت: اوپَیُگَ= فایده + «ان، اس» )
ویتیان، ویتیاس ( ویتی= فایده؛ سنسکریت + «ان، اس» )
سیوکان syukãn، سیوکاس syukãn ( سیوک از اوستایی: سَئُکَ= فایده + «ان، اس» )
اس پسوند اوپ در سنسکریت است

فایده ها


کلمات دیگر: