کلمه جو
صفحه اصلی

غرقاب


مترادف غرقاب : غرقابه، گرداب

متضاد غرقاب : پایاب

برابر پارسی : آب ژرف

فارسی به انگلیسی

deep water, whirlpool, drowned, waterlogged

deep water, whirlpool


مترادف و متضاد

غرقابه، گرداب ≠ پایاب


فرهنگ فارسی

گرداب، آب عمیق که آدمی یاکشتی در آن غرق شود، ضدپایاب، غرقابه هم گفته اند
( اسم ) آب عمیق که شخص را عرق کند گودالی که در بعض نقاط دریا یا رود باشد مقابل پایاب .
دهی است از بخش دهد ز شهرستان اهواز که در ۱۲ هزار گزی شمال دهدز واقع شده و منطقه کوهستانی و هوای آن معتدل است

فرهنگ معین

(غَ ) [ ع - فا. ] (اِمر. ) جای غرق شدن ، جای عمیق در آب . مق . پایاب .

لغت نامه دهخدا

غرقاب . [ غ َ ] (اِ مرکب ) غرق + آب . آب عمیق را گویند که نقیض پایاب است . (برهان قاطع). غرقاب به قلب اضافت به معنی آب عمیق . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). گرداب که در بعض جای دریا باشد. (از فرهنگ شعوری ) (از ناظم الاطباء) :
به ریگ اندر همی شد مرد تازان
چو در غرقاب مرد آشناور.

لبیبی (؟)


ز کام نهنگان برون آمدیم
ز غرقاب دریای خون آمدیم .

خاقانی .


گفتی ای خاقانی از غرقاب غم چون میرهی
چون رهم کز پای من تا سر به طوفان درگرفت .

خاقانی .


بی همنفس خوش نتوان زیست به گیتی
بی دست شناور نتوان رست ز غرقاب .

خاقانی .


در غرقاب جان جز به کشتی نوح به ساحل سلامت نرسد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1272 هَ . ق . ص 100).
چو افتاد اندرین گرداب کشتی
به ساحل بر ازین غرقاب کشتی .

نظامی .


یکی گفتا بدان ماند که در خواب
دراندازد کسی خود را به غرقاب .

نظامی .


بدان جان کز چنین صد جان فزون است
که جانم بی تودر غرقاب خون است .

نظامی .


چون از دو غرقاب آب و آتش به ساحل خلاص رسید...(جهانگشای جوینی ).
چون به خویش آمد ز غرقاب فنا
خوش زبان بگشود در مدح و ثنا.

مولوی .


امروز حالا غرقه ام تا در کناری اوفتم
وآنگه حکایت می کنم گر زنده ام غرقاب را.

سعدی .


دست و پایی بزن به چاره و جهد
که عجب در میان غرقابی .

سعدی .


کجائی ای که تعنت کنی و طعنه زنی
تو در کناری و ما اوفتاده در غرقاب .

سعدی .


|| شعوری در لسان العجم غرقاب را به معنی غرق شونده در آب نیز آورده وبه شعری مخدوش استشهاد کرده است .

غرقاب . [ غ َ ] (اِخ ) دهی است از بخش دهدز شهرستان اهواز که در 12هزارگزی شمال دهدز واقع شده و منطقه ٔ کوهستانی و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 78 تن و شیعه اند و به لهجه ٔ لری بختیاری و فارسی سخن می گویند. آب آن از چشمه و قنات است و محصول آنجا غلات و تریاک می باشد و شغل اهالی زراعت و گله داری است و راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).


غرقاب . [ غ َ ](اِخ ) دهی است از دهستان کنار رودخانه ٔ شهرستان گلپایگان ، که در 18هزارگزی شمال خاوری گلپایگان و 15هزارگزی خاوری اتومبیل رو گلپایگان به خمین واقع شده ، و منطقه ٔ جلگه و معتدل و سکنه ٔ آن 161 تن است و دارای مذهب تشیعاند، زبان آنان لهجه ٔ لری فارسی است و آب آن از قنات تأمین می شود. محصول آنجا غلات ، لبنیات ، تریاک و پنبه می باشد و شغل اهالی زراعت و گله داری است و راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).


غرقاب. [ غ َ ] ( اِ مرکب ) غرق + آب. آب عمیق را گویند که نقیض پایاب است. ( برهان قاطع ). غرقاب به قلب اضافت به معنی آب عمیق. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). گرداب که در بعض جای دریا باشد. ( از فرهنگ شعوری ) ( از ناظم الاطباء ) :
به ریگ اندر همی شد مرد تازان
چو در غرقاب مرد آشناور.
لبیبی ( ؟ )
ز کام نهنگان برون آمدیم
ز غرقاب دریای خون آمدیم.
خاقانی.
گفتی ای خاقانی از غرقاب غم چون میرهی
چون رهم کز پای من تا سر به طوفان درگرفت.
خاقانی.
بی همنفس خوش نتوان زیست به گیتی
بی دست شناور نتوان رست ز غرقاب.
خاقانی.
در غرقاب جان جز به کشتی نوح به ساحل سلامت نرسد. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1272 هَ. ق. ص 100 ).
چو افتاد اندرین گرداب کشتی
به ساحل بر ازین غرقاب کشتی.
نظامی.
یکی گفتا بدان ماند که در خواب
دراندازد کسی خود را به غرقاب.
نظامی.
بدان جان کز چنین صد جان فزون است
که جانم بی تودر غرقاب خون است.
نظامی.
چون از دو غرقاب آب و آتش به ساحل خلاص رسید...( جهانگشای جوینی ).
چون به خویش آمد ز غرقاب فنا
خوش زبان بگشود در مدح و ثنا.
مولوی.
امروز حالا غرقه ام تا در کناری اوفتم
وآنگه حکایت می کنم گر زنده ام غرقاب را.
سعدی.
دست و پایی بزن به چاره و جهد
که عجب در میان غرقابی.
سعدی.
کجائی ای که تعنت کنی و طعنه زنی
تو در کناری و ما اوفتاده در غرقاب.
سعدی.
|| شعوری در لسان العجم غرقاب را به معنی غرق شونده در آب نیز آورده وبه شعری مخدوش استشهاد کرده است.

غرقاب. [ غ َ ]( اِخ ) دهی است از دهستان کنار رودخانه شهرستان گلپایگان ، که در 18هزارگزی شمال خاوری گلپایگان و 15هزارگزی خاوری اتومبیل رو گلپایگان به خمین واقع شده ، و منطقه جلگه و معتدل و سکنه آن 161 تن است و دارای مذهب تشیعاند، زبان آنان لهجه لری فارسی است و آب آن از قنات تأمین می شود. محصول آنجا غلات ، لبنیات ، تریاک و پنبه می باشد و شغل اهالی زراعت و گله داری است و راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).

غرقاب. [ غ َ ] ( اِخ ) دهی است از بخش دهدز شهرستان اهواز که در 12هزارگزی شمال دهدز واقع شده و منطقه کوهستانی و هوای آن معتدل است. سکنه آن 78 تن و شیعه اند و به لهجه لری بختیاری و فارسی سخن می گویند. آب آن از چشمه و قنات است و محصول آنجا غلات و تریاک می باشد و شغل اهالی زراعت و گله داری است و راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).

فرهنگ عمید

۱. قسمت عمیق دریا و مانند آن.
۲. گرداب: کجایی ای که تعنّت کنی و طعنه زنی / تو بر کناری و ما اوفتاده در غرقاب (سعدی۲: ۳۱۹ ).
۳. [مجاز] جای هلاک.
۴. (صفت ) [قدیمی] غرق شده.
۵. (صفت ) [قدیمی، مجاز] کاملاً مشغول و گرفتار.

دانشنامه عمومی

غرقاب روستایی در بخش مرکزی شهرستان گلپایگان است. این منطقه مهمترین سنگ نگاره های تیمره را در خود جای داده است.
روستای غرقاب در دهستان کناررودخانه قرار دارد و بر اساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن ۱۳۹۰ جمعیت آن ۲۹ نفر (در ۱۳ خانوار) است.

غرق آب (بردسکن). غرق آب (بردسکن)، روستایی از توابع بخش شهرآباد شهرستان بردسکن در استان خراسان رضوی ایران است.
این روستا در دهستان شهرآباد قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن زیر سه خانوار بوده است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی نور] غرقاب: تراجم أعلام القرن الحادی عشر و ما بعده، از آثار سید محمدمهدی بن محمدعلی موسوی شفتی (1277 یا 1278-1326ق) است که نویسنده در آن، گزارش شرح حال، آثار و اندیشه های تعداد صد تن از اندیشمندان شیعه در قرن یازدهم هجری و بعد از آن را به زبان عربی بیان کرده است.
آقایان مهدی باقری سیانی و محمود نعمتی، اثر حاضر را تحقیق و تصحیح کرده اند.
نگارش کتاب حاضر در سال 1303ق به پایان رسیده است.
این کتاب از مقدمه آیت الله شیخ هادی نجفی و مقدمه مصححان و مقدمه نویسنده و متن اصلی (شامل دو مرحله و یک خاتمه) تشکیل شده است. آیت الله نجفی در مقدمه اش کتاب حاضر و نویسنده اش را شناسانده و اظهار نظر کرده است که عبارات عربی اثر حاضر، ضعیف است؛ چون نویسنده اش عرب زبان نیست و در ایران رشد کرده و برای آنکه کتابش فایده اش بیشتر شود به زبان عربی نوشته است
مصححان ویژگی های اثر حاضر و روش تحقیق نسخه خطی آن را بیان کرده و تصویری از نسخه مخطوط آن را آورده اند


کلمات دیگر: