کلمه جو
صفحه اصلی

فقرا


برابر پارسی : نیازمندان، ناداران، مستمندان، گدایان، تهی دستان، تهی

فارسی به انگلیسی

poor, meek, poor fellow


فرهنگ فارسی

( صفت اسم ) جمع فقیر ۱ - تهیدستان تنگدستان ۲ - عارفان درویشان .

فرهنگ معین

(فُ قَ ) [ ع . فقراء ] (اِ. ص . ) جِ فقیر، ۱ - تهی دستان ، تنگ دستان . ۲ - عارفان ، درویشان .

لغت نامه دهخدا

فقرا. [ ف ُ ق َ ]( ع ص ، اِ ) فقراء. مردم مسکین و بی چیز. ( یادداشت مؤلف ) : در انبارهای غله باز کردند و غلتها بریختند و بر فقرا و مساکین صرف کردند. ( ترجمه تاریخ یمینی ). فقرا و تنگدستان را مراعات کن. ( مجالس سعدی ). فقرا را به بی سروپایی معیوب گردانند. ( گلستان ).

فرهنگ عمید

= فقیر

فقیر#NAME?



کلمات دیگر: